Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English
Persian
cannonball
سریع السیر حرکت کردن
Other Matches
expressed
سریع السیر
expresses
سریع السیر
fasts
سریع السیر
expressing
سریع السیر
posthaste
سریع السیر
high speed
سریع السیر
express
سریع السیر
fastest
سریع السیر
fast
سریع السیر
fasted
سریع السیر
skiff
قایق سریع السیر
speedway
جاده سریع السیر
flying
پردار سریع السیر
keep pace
<idiom>
سریع السیر رفتن
pony express
پست سریع السیر قدیم
tallyho
کالسکه سریع السیر مسافری
racer
مسابقه دهنده سریع السیر
racers
مسابقه دهنده سریع السیر
carvel
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
expressways
شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
expressway
شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speediness
سریع السیر سریع
speedy
سریع السیر سریع
lotic
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
freight lighter
قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
gigs
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
special handling
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
highball
یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
braid
حرکت سریع
skitter
حرکت سریع
braided
حرکت سریع
braids
حرکت سریع
scuds
حرکت سریع ابر
sally
حرکت سریع شلیک
sallies
حرکت سریع شلیک
scudded
حرکت سریع ابر
scud
حرکت سریع ابر
swoops
حرکت سریع نزولی
swooping
حرکت سریع نزولی
swooped
حرکت سریع نزولی
swoop
حرکت سریع نزولی
yerk
حرکت سریع و شدید
whisks
حرکت سریع و جزیی
whisking
حرکت سریع و جزیی
whisked
حرکت سریع و جزیی
whisk
حرکت سریع و جزیی
slew
حرکت سریع لوله توپ
jete
حرکت سریع پابطرف خارج
fast cruise
ازمایش حرکت سریع ناو
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
papered
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papers
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papering
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
skips
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
prompts
سریع کردن
prompted
سریع کردن
prompt
سریع کردن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
storm boat
قایق سبک وسریع السیر
Making fast progress.
سریع ترقی کردن
quicksort
مرتب کردن سریع
stop dead/cold
<idiom>
سریع توقف کردن
quenching
سریع خنک کردن
posts
ارسال سریع پست کردن
post-
ارسال سریع پست کردن
posted
ارسال سریع پست کردن
post
ارسال سریع پست کردن
Brig
نوعی کشتی دو دگلی سبک وسریع السیر
quicksort
روش مرتب کردن سریع فایل
To quicken ones pace .
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
moves
حرکت کردن
move
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
moved
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
laziest
باکندی حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com