Dictiornary-Farsi | سستی عمدی در تمرین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sand bag	سستی عمدی در تمرین


Other Matches

dry sum	تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
emergency drill	تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
milkiness	سستی
lassitude	سستی
lassitude	سستی تب
listlessness	سستی
laxly	به سستی
flagginess	سستی
mushiness	سستی
sleaziness	سستی
slackly	به سستی
shakiness	سستی
indolence	سستی
sappiness	سستی
ricketiness	سستی
languishment	سستی
slackness	سستی
laxity	سستی
laxation	سستی
flimsiness	سستی
general lassitude	سستی تب
flabbiness	سستی
flabbily	به سستی
weakness	سستی
inapplocation	سستی
inexertion	سستی
infirmness	سستی
faintness	سستی
flaccidity	سستی
d. of constitution	سستی
asthenia	سستی
sloth	سستی
acedia	سستی
labefaction	سستی
lameness	سستی
sleepiness	سستی
slimness	سستی
atony	سستی
drooped	سستی
inaction	سستی
insecurity	سستی
feebleness	سستی
phlegm	سستی
droop	سستی
slothfulness	سستی
tepidity	سستی
torpidily	سستی
torpidness	سستی
frailty	سستی
frailties	سستی
drooping	سستی
droops	سستی
clutching	سستی در مسابقه
impotency	سستی کمر
impotence	سستی کمر
torporific	سستی اور
langorously	از روی سستی
languorously	از روی سستی
clutch	سستی در مسابقه
myasthenia	سستی ماهیچه
clutches	سستی در مسابقه
prosternation	سستی زیاد
clutched	سستی در مسابقه
deliberates	عمدی
autonomic	عمدی
deliberate	عمدی
intentional	عمدی
deliberating	عمدی
premeditated	عمدی
deliberated	عمدی
advertency	عمدی
prepense	عمدی
wilfull	عمدی
aforethought	عمدی
nervous prostration	سستی پی خستگی اعصاب
vacantly	از روی بیحالی و سستی
torpidity	حالت سستی ایست
languishingly	از روی سستی یا ضعف
langorous	خسته سستی اور
sabotage	خرابکاری عمدی
lemon	باخت عمدی
cheap shot	خشونت عمدی
inadvertent	غیر عمدی
studied	دانسته عمدی
sabotaging	خرابکاری عمدی
lemons	باخت عمدی
sabotages	خرابکاری عمدی
sabotaged	خرابکاری عمدی
intentional movement	حرکت عمدی
wilfull murder	قتل عمدی
tank	باخت عمدی
wilful murder	قتل عمدی
voluntary act	فعل عمدی
unitentional	غیر عمدی
malice a	خیانت عمدی
murders	قتل عمدی
murdering	قتل عمدی
murdered	قتل عمدی
willful misconduct	زیان عمدی
reflation	تورم عمدی
murder	قتل عمدی
dump	باخت عمدی
willful misconduct	خسارت عمدی
intentional handball	هند عمدی
intentional foal	خطای عمدی
impuissance	ضعف قوای جنسی سستی
debility	سستی ضعف قوه باء
casually	بطور غیر عمدی
by accident or d.	بطور اتفاقی یا عمدی
setting on fire	اتش زدن عمدی
arson	اتش زدن عمدی
arson	ایجاد حریق عمدی
vertical parity check	مقابله توان عمدی
was that intended?	ایا ان عمدی بود
d.sin	گناه بزرگ عمدی
homicide by misadventure	قتل غیر عمدی
invlountary act	فعل غیر عمدی
valetudinarianism	احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
miscarriages	سقط جنین غیر عمدی
deliberating	عمدا انجام دادن عمدی
hacked	لگد زدن عمدی دررگبی
miscarriage	سقط جنین غیر عمدی
hack	لگد زدن عمدی دررگبی
hacks	لگد زدن عمدی دررگبی
involuntarily	بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberates	عمدا انجام دادن عمدی
deliberated	عمدا انجام دادن عمدی
obmutescence	خاموش نشینی سکوت عمدی
deliberate	عمدا انجام دادن عمدی
inadvertence	غیر عمدی عدم تعمد
unitentionally	ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
destruct	خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
duster	پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
draw play	ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
match penalty	خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
inadvertenly	بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
dusters	پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
voluntary	عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
arson	تولید حریق عمدی در مال غیر
barratry	خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowance	اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances	اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throwing	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated	[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception	تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
drilling	تمرین
ure	تمرین
drills	تمرین
work out	تمرین
action	تمرین
actions	تمرین
drilled	تمرین
drill	تمرین
trains	تمرین
uses	تمرین
exercises	تمرین
use	تمرین
train	تمرین
exercised	تمرین
trained	تمرین
practice	تمرین
rehearsal	تمرین
exercise	تمرین
rehearsals	تمرین
exercisable	قابل تمرین
negative practice	تمرین منفی
exercise code word	رمز تمرین
exercise term	اسم تمرین
maneuver	تمرین نظامی
drills	تمرین مته
drills	تمرین کردن
mass practice	تمرین فشرده
field exercise	تمرین صحرایی
exercize	تمرین تکلیف
field exercise	تمرین رزمی
mobilization exercise	تمرین بسیج
fartlek	تمرین دو استقامت
rehearser	تمرین کننده
massed practice	تمرین بی وقفه
drilled	تمرین مته
rehearsals	تمرین نمایش
physical exercise	تمرین ورزشی
drilled	تمرین کردن
pratique	تمرین عملی
practice teaching	تمرین معلمی
practice period	دوره تمرین
joint exercise	تمرین مشترک
practice effect	اثر تمرین
rehearsal	تمرین از بر خواندن
physical exercise	تمرین بدنی
rehearsal	تمرین نمایش
fore exercise	تمرین مقدماتی
formal exercise	تمرین صوری
drill	تمرین کردن
gymnastical	تمرین زورخانهای
drill	تمرین مته
overtrain	تمرین بیش از حد
service practice	تمرین اموزشی