English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
vinaigrette سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
Other Matches
castor :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
casters :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castors :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
caster تنگ کوچک ادویه یا سرکه
olive oil روغن زیتون
lucca oil روغن زیتون
florence oil روغن زیتون
olive oil روغن زیتون
sweet oil روغن زیتون
salad oil روغن زیتون اعلی
virgin olive oil روغن زیتون طبیعی
natives Olivenöl extra روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
Aioli [سسی فرانسوی تشکیل شده از روغن زیتون، تخم مرغ و سیر]
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
purl ابجو دارای ادویه معطر
purled ابجو دارای ادویه معطر
purling ابجو دارای ادویه معطر
purls ابجو دارای ادویه معطر
oleaginous دارای خواص روغن
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
olives زیتون
margosa tree زیتون
olive زیتون
wild or bohemian زیتون بری
olives درخت زیتون
azedarach زیتون تلخ
olive branch شاخ زیتون
olive crown تاج زیتون
oliver درخت زیتون
oleaster زیتون بری
china tree زیتون تلخ
olive درخت زیتون
mair درخت زیتون زلاندجدید
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
oil can حلب روغن , روغن دان
creosoting روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
creosoted روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
creosote روغن قیر روغن قطران
olies f.peace زیتون کنایه ازاشتی است
pickles سرکه
vinegar سرکه
acetum سرکه
pickle سرکه
eelworm کرم سرکه
acetobacter مخمر سرکه
acetic acid جوهر سرکه
vinaigrette بطری سرکه
acetimetry سرکه سنجی
acetimeter سرکه سنج
acetometer سرکه سنج
acetobacter بچه سرکه
vinegar plant بچه سرکه
french mustard خردل با سرکه
actification تبدیل به سرکه
alegar سرکه ابجو
actification سرکه ریزی
acetification جوهر سرکه سازی
acetify تبدیل به سرکه کردن
aromatic vinegar محلول سرکه و کافور
acetic سرکه مانند ترش
acetate نمک جوهر سرکه
rose vinegar خیسانده گل سرخ در سرکه
tartarsauce سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
tartaresauce سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
acetanion انیون 2O3H2C جوهر سرکه
acetated باجوهر سرکه ترکیب شده
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
spices ادویه
pungent پر ادویه
condiment ادویه
spiced ادویه
spicing ادویه
condiments ادویه
spicery ادویه
spice ادویه
sauerkraut کلم رنده شده واب پز با سرکه
spice ادویه زدن به
spices ادویه زدن به
spiced ادویه زدن به
spicing ادویه زدن به
spicery ادویه جات
seasoner ادویه زننده
spice rack قفسه ادویه
spice box قوطی ادویه
seasoning ادویه زنی
spicy ادویه دار
spicy ادویه زده
spicery ادویه [آشپزی]
piccalilli ترشی ادویه وسبزیجات
condiment چاشنی ادویه زدن
chilies خوراک لوبیای پر ادویه
chilli خوراک لوبیای پر ادویه
chillies خوراک لوبیای پر ادویه
condiments چاشنی ادویه زدن
chutney یک نوع ترشی با ادویه
emmenagogue ادویه قاعدگی اور
chili خوراک لوبیای پر ادویه
emmenagogues ادویه مدره طمث
Chile خوراک لوبیای پر ادویه
abortive medicines ادویه مسقط جنین
to pickle a person's back پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
spicery انباری ادویه [واژه قدیمی]
seasoned ادویه زدن معتدل کردن
herb spice blend آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
highly seasoned پرادویه ادویه زده شده
sangaree باده قرمز ادویه زده
seasons ادویه زدن معتدل کردن
to garble spices ادویه رابازرسی وپاک کردن
methglin نوشابه انگبینی ادویه دار
season ادویه زدن معتدل کردن
to powder meat نمک یا ادویه بگوشت زدن
wassail ابجو یاشراب مخلوط با ادویه وشکر
hippocras شرابی که بان ادویه زده باشند
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
pastrami گوشت ادویه زده ودودی شده شانه گاو
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
petalism تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
pomade روغن سر
ghi روغن
ghee روغن
greaser روغن زن
oil روغن
oils روغن
greasing روغن
greased روغن
sebaceous humour روغن
grease روغن
butters روغن
buttering روغن
buttered روغن
butter روغن
oiling روغن
oil can روغن زن
lubricant روغن
clurified or run butter روغن
unction روغن
brilliantine روغن مو
oil groove روغن رو
lubricants روغن
bandolin روغن مو
bandoline روغن مو
unguent روغن
dopes روغن
dope روغن
ointment روغن
ointments روغن
oil flow جریان روغن
oil level سطح روغن
crude oil روغن خام
machine oil روغن ماشین
oil plug پیچ روغن
oil mist تیرگی روغن
oil retaining ring رینگ روغن
oil residue ته نشست روغن
grease box روغن دان
oil of roses روغن سبز
oil passage عبور روغن
oil pump پمپ روغن
oil pressure فشارسنج روغن
neapolitan ointment روغن خاکستری
palm oil روغن نخل
mercurial unguent روغن خاکستری
oil channel مجرای روغن
oil change تعویض روغن
varnish روغن جلا
siccative oil روغن سیکاتیو
varnish رنگ روغن
varnished روغن جلا
soluble oil روغن قابل حل
oil bath حمام روغن
oil container فرف روغن
dubbing روغن چرم
grey unguent روغن خاکستری
oil guage درجه روغن
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
oil groove شیار روغن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com