Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
slickenside
سطح صیقلی صخره
Other Matches
rupicolous
صخره زی
cliffs
صخره
roaches
صخره
rocks
صخره
rocked
صخره
roach
صخره
scarp
صخره
rupicoline
صخره زی
cliff
صخره
broken rock
صخره
rock
صخره
slightest
صیقلی
sleekest
صیقلی
glossy
صیقلی
sleek
صیقلی
slighted
صیقلی
slights
صیقلی
slighter
صیقلی
slighting
صیقلی
sleeker
صیقلی
slight
صیقلی
levigate
صیقلی
smooth
صیقلی
smoothed
صیقلی
smoothest
صیقلی
smooths
صیقلی
shiny
صیقلی
saxicoline
سنگ زی صخره زی
scarp
صخره زیرابی
saxicolous
سنگ زی صخره زی
tasite
صخره اتشفشانی
tor
صخره بلند
lithology
صخره شناسی
precipices
صخره پرتگاه
reefs
صخره زیرابی
reefs
صخره دریایی
cliff
صخره عمودی
reef
صخره زیرابی
cliffs
صخره عمودی
precipice
صخره پرتگاه
reef
صخره دریایی
varnishing
صیقلی کردن
glass
صیقلی کردن
smoothing
صیقلی کردن
sleeker
صیقلی کردن
sleekest
صیقلی کردن
sleek
صیقلی کردن
scour
صیقلی کردن
scoured
صیقلی کردن
scours
صیقلی کردن
varnish
صیقلی کردن
varnished
صیقلی کردن
varnishes
صیقلی کردن
vertical cliffs
صخره های عمودی
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
rockbound
احاطه شده با صخره
rocks
سنگ خاره صخره
rocks
تخته سنگ یا صخره
rocked
سنگ خاره صخره
rocked
تخته سنگ یا صخره
rock
سنگ خاره صخره
rock
تخته سنگ یا صخره
slickest
سطح صیقلی لیز
slick
سطح صیقلی لیز
talus
توده سنگریزه در پای صخره
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
rimrock
لبه بر امده صخره مزبور
waterworn
شسته شده و صیقلی در اثراب
reflectional
صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflective
صیقلی وابسته بطرز تفکر
barrier reef
صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
bright work
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
gabbro
نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
damask
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
reflectors
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
urbanised
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing
مدنی کردن صیقلی کردن
surface
صاف کردن صیقلی کردن
surfaced
صاف کردن صیقلی کردن
sleeken
صیقلی کردن صاف کردن
surfaces
صاف کردن صیقلی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com