Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Other Matches
Dont be late for work.	دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
nighted	تاریک
ambiguous	تاریک
murk	تاریک
subfuscous	تاریک
gloomy	تاریک
gloomiest	تاریک
gloomier	تاریک
nubilous	تاریک
darkest	تاریک
darker	تاریک
dark	تاریک
pitch dark	تاریک
stygian	تاریک
lackluster	تاریک
dusky	تاریک
aphotic	تاریک
dimmed	تاریک
dim	تاریک
caliginous	تاریک
dims	تاریک
umbra	نقطه تاریک
darkener	تاریک کننده
obscurantism	تاریک اندیشی
darkish	نسبتا تاریک
darkens	تاریک کردن
darkening	تاریک کردن
darkening	تاریک شدن
darken	تاریک کردن
darken	تاریک شدن
twilight	تاریک روشن
overshadows	تاریک کردن
darkle	تیره تاریک
tenebrific	تاریک کننده
camera obscura	تاریک خانه
to grow dark	تاریک شدن
sombre	تاریک غم انگیز
duskish	اندکی تاریک
dimmed	: کم نور تاریک
dims	: کم نور تاریک
tenebrous	تاریک کننده
twilight	تاریک و روشن
darkroom	تاریک خانه
twilit	تاریک وروشن
darkrooms	تاریک خانه
cimmerian	فلمانی تاریک
duskily	تاریک وار
overshadowing	تاریک کردن
overshadowed	تاریک کردن
overshadow	تاریک کردن
blinds	تاریک ناپیدا
blinded	تاریک ناپیدا
blind	تاریک ناپیدا
black hole	زندان تاریک
black holes	زندان تاریک
obtenebrate	تاریک کردن
gloom	تاریک کردن
dim	: کم نور تاریک
alley way	کوچه تاریک
cat eyed	تاریک بین
electrode dark current	جریان تاریک
oubliette	حبس تاریک
tenebrific	تاریک وتیره
darkens	تاریک شدن
dark lines	خطوط تاریک
dusk	تاریک وروشن
somber	تاریک غم انگیز
dark current	جریان تاریک
dusk	تاریک نمودن
benighted	شب زده تاریک
murkilly	بطور تاریک یا تیره
gloaming	غروب تاریک و روشن
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
dimmest	تاریک تیره کردن
obfuscate	مبهم و تاریک کردن
dim	تاریک تیره کردن
obfuscation	مبهم و تاریک کردن
darken ship	تاریک کردن ناو
dimmed	تاریک تیره کردن
nautical twilight	تاریک و روشن دریایی
pitchy	قیرگون سیاه و تاریک
the narrow house	خانه تنگ و تاریک
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
astronomical twilight	تاریک وروشن نجومی
sombrely	بطور تاریک یا افسرده
dimmer	تاریک تیره کردن
aston dark space	فضای تاریک استن
aphotic zone	لایه تاریک اقیانوس
anode dark space	فضای تاریک اند
aphotic zone	طبقه تاریک اقیانوس
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
aphotic stratum	لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum	طبقه تاریک اقیانوس
dims	تاریک تیره کردن
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
becloud	با ابر پوشاندن تاریک کردن
camera obscura	اطاقک تاریک جعبه عکاسی
Twilight . In the dusk of the evening .	گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
tenebrous	تاریک وتیره تاریکی اور
inns	منزل
habitations	منزل
habitation	منزل
homes	منزل
abode	منزل
abodes	منزل
home	منزل
dwellings	منزل
domicile	منزل
dwelling	منزل
domiciles	منزل
biding	منزل
house	منزل
housed	منزل
houses	منزل
commorancy	منزل
lodging	منزل
houseful	یک منزل بر
hearths	منزل
withindoors	در منزل
hearth	منزل
pieds-a-terre	منزل
pied-a-terre	منزل
hospices	منزل
stage	منزل
inn	منزل
lodges	منزل
lodge	منزل
lodged	منزل
stages	منزل
lodgings	منزل
halting place	منزل
hospice	منزل
household economy	تدبیر منزل
encamping	منزل دادن
take up ones abode	منزل کردن
lodgment or lodge	منزل گیری
to shift one's lodging	تغییردادن منزل
to take up one's quarters	منزل کزدن
home address	آدرس منزل
He came out of the house.	از منزل درآمد
residance telephone	تلفن منزل
housework	کار منزل
house arrest	توقیف در منزل
to move out	[از منزل] رفتن
dwelling house	منزل مسکونی
encage	منزل دادن
lodges	منزل دادن
camped	منزل کردن
camps	منزل کردن
abide	منزل کردن
abided	منزل کردن
abides	منزل کردن
dwelt	منزل داشت
houses	منزل گزیدن
accommodate	منزل دادن
accommodated	منزل دادن
accommodates	منزل دادن
camp	منزل کردن
housekeeping	اداره منزل
accommodating	منزل مناسب
lodged	منزل کردن
lodges	منزل کردن
alfresco	خارج از منزل
home economics	اقتصاد منزل
digging	خانه منزل
homeward	بطرف منزل
lodged	منزل دادن
lodge	منزل کردن
lodge	منزل دادن
home economics	تدبیر منزل
board	منزل کردن
roosting	منزل کرن
roosts	منزل کرن
dwelt	منزل کرد
encamped	منزل دادن
housed	منزل گزیدن
house	منزل گزیدن
encamp	منزل دادن
dwellings	منزل کردن
dwelling	منزل کردن
encamps	منزل دادن
quarters	منزل بخش
outdoors	خارج از منزل
roosted	منزل کرن
roost	منزل کرن
boarded	منزل کردن
accomodate	منزل دادن
inks	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk	تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
manors	ملک تیولی منزل
Is there anybody at home ? Anybody home ?	کسی منزل هست ؟

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com