English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
back order سفارش معوق
Other Matches
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
arrear معوق
delayed معوق
overdue معوق
deferred معوق
pending معوق
outstanding معوق
outstandingly معوق
tables معوق گذاردن
default interest بهره معوق
procrastinating معوق گذاردن
procrastinates معوق گذاردن
procrastinated معوق گذاردن
procrastinate معوق گذاردن
lie over معوق ماندن
hang-up معوق گذاشتن
suspends معوق داشتن
suspends معوق گذاردن
tabled معوق گذاردن
table معوق گذاردن
suspend معوق گذاردن
suspend معوق داشتن
suspending معوق گذاردن
tabling معوق گذاردن
suspending معوق داشتن
stand over معوق ماندن
to stand over معوق ماندن
arrear بدهی معوق
deferred reaction واکنش معوق
arrears پرداختهای معوق
deferred payment پرداخت معوق
balance due مانده معوق
hang-ups معوق گذاشتن
deferred gratification کامروایی معوق
hang up معوق گذاشتن
to hang up معوق گذاشتن
hang-up معوق شدن توقف
retarder کند ساز معوق
hang-ups معوق شدن توقف
hang up معوق شدن توقف
outstanding accounts حساب های معوق
retards کند ساختن معوق کردن
retarding کند ساختن معوق کردن
string along وفق داشتن معوق گذاردن
deferred payment credit اعتبار برای پرداختهای معوق
retard کند ساختن معوق کردن
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
revivor تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
enjoinment سفارش
indent سفارش
order سفارش
reference سفارش
indenting سفارش
indents سفارش
order for goods سفارش کالا
purchase order سفارش خرید
indents سفارش دادن
place an order سفارش دادن
trial order سفارش ازمایشی
conditional order سفارش مشروط
send away for سفارش دادن
blanket order سفارش کلی
economic order quantity حد مطلوب سفارش
modification order سفارش اصلاحی
order format قالب سفارش
indent سفارش دادن
processing of the order انجام سفارش
letter of recommendation سفارش نامه
outwork سفارش به بیرون
factory order سفارش ساخت
indenting سفارش دادن
Put in a good word for me. سفارش من رابکن
call the shots <idiom> سفارش دادن
engaged سفارش شده
enjoins سفارش کردن به
enjoined سفارش کردن به
enjoin سفارش کردن به
order دستور سفارش
order سفارش دادن
ordering سفارش دهی
acknowledgement of order تایید سفارش
acknowledgement of order تصدیق سفارش
enjoining سفارش کردن به
asking and ordering درخواست و سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
commendation سفارش تقدیر
re order سفارش دوم باره
reorder دوباره سفارش دادن
to book something چیزی را سفارش دادن
reorder cost هزینه سفارش مجدد
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
reorder point نقطه سفارش مجدد
reorder level سطح سفارش مجدد
reorder interval زمان بین دو سفارش
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
engages از پیش سفارش دادن
engage از پیش سفارش دادن
indent سفارش رسیده از خارج
indenting سفارش درخواست کردن
bespeak ازپیش سفارش دادن
ordered سفارش داده شده
indenting سفارش رسیده از خارج
indents سفارش رسیده از خارج
custom made سفارش داده شده
custom-made سفارش داده شده
indents سفارش درخواست کردن
order دستور دادن سفارش
dispatch order سفارش حمل سریع
order processing time مدت انجام سفارش
order time زمان سفارش کالا
order processing time زمان انجام سفارش
open indent سفارش خرید باز
outwork سفارش به خارج از شرکت
indent سفارش درخواست کردن
lead time زمان انجام سفارش
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
order سفارش دادن کالا یا جنس
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
mail order سفارش کالا بوسیله پست
a la carte جداجدا سفارش داده شده.
order سفارش دادن تنظیم کردن
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
computerised ordering systems سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
order سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order خرید سفارش خرید
recommends سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com