English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
table water سفره اب زیر زمینی
Other Matches
napery سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
tabling سفره
nappe سفره
table cloth سفره
messmate هم سفره
substrate سفره
table سفره
tabled سفره
tablecloth سفره
tablecloths سفره
tables سفره
aquifer سفره اب
uncomfined aquifer سفره غیرمحدود
canteen سفره خانه
sheet of drift سفره روراندگی
canteens سفره خانه
serviettes دستمال سفره
tableware فروف سفره
serviette دستمال سفره
a napkin یک دستمال سفره
napkins دستمال سفره
free aqifer سفره ازاد
frater سفره خانه
confined water سفره اب با فشار
table linen دستمال سفره
confined equifer سفره محدود
ground water table سفره ابخوان
ground water table سفره اب زیرزمینی
napkin دستمال سفره
water tables ابخوان سفره
water table ابخوان سفره
to lay the cloth سفره چیدن
table waters ابهای معدنی سر سفره
table ware لوازم میز یا سفره
butler پیشخدمت سفره ابدارباشی
tableware لوازم میز یا سفره
To lay (set,prepare)the table. سفره ؟( میز ) را چیدن
To lay (set) the table . سفره انداختن ( چیدن )
butlers پیشخدمت سفره ابدارباشی
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
fluctutaion of water table نوسان سفره اب زیرزمینی
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
To clear the dining table. میز ( سفره ) را جمع کردن
pantry شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantries شربت خانه مخصوص لوازم سفره
recharge rate میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی
Could we have a napkin please? ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
earthly زمینی
tellurian زمینی
landed a زمینی
predial or prae زمینی
tumbling زمینی
territorial زمینی
sublunary زمینی
sub astral زمینی
sublunar زمینی
subaerial رو زمینی
agrarian زمینی
terraneous زمینی
terrestrial زمینی
terrene زمینی
earth-bound زمینی
army general staff ستادنیروی زمینی
groundling گیاه زمینی
ground waves امواج زمینی
praties سیب زمینی
bonus pass پاس زمینی
ground wave موج زمینی
ground track مسیر زمینی
ground surveillance تجسس زمینی
murphy سیب زمینی
hypogeal زیر زمینی
hypogeous زیر زمینی
hypogean زیر زمینی
mail gram پست زمینی
gully دالان زمینی
land tail بنه زمینی
land mine مین زمینی
land forces نیروی زمینی
land combat نبرد زمینی
gullies دالان زمینی
gulleys دالان زمینی
army forces نیروهای زمینی
land force n نیروی زمینی
ground surveillance مراقبت زمینی
ground fire تیر زمینی
ground control کنترل زمینی
floor lamp اباژور زمینی
standard lamp [British] آباژور زمینی
floor lamps [American] آباژورهای زمینی
ground circuit مدار زمینی
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
graze burst ترکش زمینی
ground force نیروی زمینی
ground forces نیروی زمینی
ground forces نیروهای زمینی
ground speed سرعت زمینی
ground return برگشت زمینی
ground return بازتاب زمینی
earth nut بادام زمینی
ground position موقعیت زمینی
ground position ایستگاه زمینی
ground observer دیدبان زمینی
ground observation دیدبانی زمینی
ground nut بادام زمینی
floor lamp [American] آباژور زمینی
infernal regions دیارزیر زمینی
tater سیب زمینی
subterraneous زیر زمینی
apogee اوج زمینی
earthy زمینی دنیوی
ground antenna انتن زمینی
earth antenna انتن زمینی
terrain corridor دالان زمینی
terrain return اکوی زمینی
antenna ground انتن زمینی
ground liaison رابط زمینی
landmines مین زمینی
terraqueous زمینی ودریایی
landmine مین زمینی
terrestrial وضعیت زمینی
terrestrial radiation تابشهای زمینی
terrestrial refraction شکست زمینی
suberranean زیر زمینی
monkey nut بادام زمینی
peanut بادام زمینی
groundnuts بادام زمینی
armies نیرو زمینی
army نیرو زمینی
peanuts پسته زمینی
potato سیب زمینی
overland mail پست زمینی
tellurian matter ماده زمینی
perigee حضیض زمینی
army attache وابسته زمینی
groundnut بادام زمینی
peanut پسته زمینی
peanuts بادام زمینی
potatoes سیب زمینی
subterranean roots ریشههای زیر زمینی
telluric دارای تلوریوم زمینی
task group گروه ماموریت زمینی
tellurous دارای تلوریوم زمینی
ground power unit واحد قدرت زمینی
surface mission ماموریت دفاع زمینی
sweet potato سیب زمینی شیرین
undercroft اتاق زیر زمینی
jerusalem a سیب زمینی ترشی
kidney potato سیب زمینی سرخ
land carriage بار کشی زمینی
potato salad سالاد سیب زمینی
pignut یکنوع بادام زمینی
land tail باقیمانده زمینی یکان
latitude band نوار عرضی زمینی
mashed potatoes پوره سیب زمینی
hotpot آبگوشت سیب زمینی
hotpots آبگوشت سیب زمینی
ground visibility میزان دید زمینی
ground loom دار زمینی [قالی]
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
rootstock ساقه زیر زمینی
rhizmatous مانندساقه زیر زمینی
grounded primary مدار ورودی زمینی
groundwater ابهای زیر زمینی
groundwave موجهای رادیویی زمینی
geomorphic شبیه بزمین زمینی
army aviator خلبان نیروی زمینی
peanut butter خمیر بادام زمینی
army staff ستاد نیروی زمینی
potatoes انواع سیب زمینی
potato انواع سیب زمینی
tumblers ژیمناست زمینی کار
crisps سیب زمینی برشته
asphaltum قیر زمینی اسفالت
crispest سیب زمینی برشته
crisper سیب زمینی برشته
crisp سیب زمینی برشته
terrestrial زمینی مربوط به زمین
sweet potatoes سیب زمینی شیرین
landmark علامت مشخصه زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
army corps سپاههای نیروی زمینی
army depot امادگاه نیروی زمینی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
subways ترن زیر زمینی
chipmunks موش خرمای زمینی
chipmunk موش خرمای زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com