Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English
Persian
pash
سقوط برف سنگین
Search result with all words
stump
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
plunge
سقوط سنگین فرو بردن
plunged
سقوط سنگین فرو بردن
plunges
سقوط سنگین فرو بردن
Other Matches
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
collapses
سقوط
nosedive
سقوط
crashingly
سقوط
come down
سقوط
chutes
سقوط
nosediving
سقوط
nosedived
سقوط
nosedives
سقوط
chute
سقوط
collapsed
سقوط
downcome
سقوط
dropped
سقوط
dropping
سقوط
drop
سقوط
drops
سقوط
downfall
سقوط
collapse
سقوط
crashing
سقوط
tailspin
سقوط
falling
سقوط
crash
سقوط
crack up
سقوط
crack-up
سقوط
prolapsus
سقوط
elapse
سقوط
crashed
سقوط
elapsing
سقوط
fall
سقوط
low dwon
سقوط
collapsing
سقوط
elapses
سقوط
crashes
سقوط
prolapse
سقوط
tailspin
سقوط کردن
arrest
جلوگیری از سقوط
loss
گریز سقوط
termination of obligations
سقوط تعهدات
drops
افت سقوط
drops
چکه سقوط
dropping
چکه سقوط
dropping
افت سقوط
dropped
افت سقوط
prolapse of the uterus
سقوط رحم
arrested
جلوگیری از سقوط
falling
سقوط کننده
arrests
جلوگیری از سقوط
fall
افت سقوط
nosedived
سقوط کردن
free fall
سقوط ازاد
nosedive
سقوط کردن
nosediving
سقوط کردن
wipe out
سقوط کردن
velocity of fall
سرعت سقوط
lapse inconduct
سقوط در رفتاروکردار
lapse vi
سقوط کردن
nosedives
سقوط کردن
stumbling block
سبب سقوط
stumbling blocks
سبب سقوط
fall
سقوط کردن
fall velocity
سرعت سقوط
crashed
سقوط کردن
crashes
سقوط کردن
crashingly
سقوط کردن
dropped
چکه سقوط
chute
سقوط انحطاط
chute
ریزش با سقوط
chutes
سقوط انحطاط
aborts
سقوط کردن
discharge of an obligation
سقوط تعهد
chutes
ریزش با سقوط
crash
سقوط کردن
crashing
سقوط کردن
drop
چکه سقوط
aborting
سقوط کردن
aborted
سقوط کردن
gastroptosis
سقوط معده
drop
افت سقوط
abort
سقوط کردن
break down
سقوط ناگهانی
crash land
سقوط کردن هواپیما
proctoptosis
سقوط روده راست
crash
سقوط کردن هواپیما
crash-land
سقوط کردن هواپیما
crash-landed
سقوط کردن هواپیما
crash-landing
سقوط کردن هواپیما
crash-lands
سقوط کردن هواپیما
crashingly
سقوط کردن هواپیما
plumper
دروغ صرف سقوط
crashing
سقوط کردن هواپیما
crashes
سقوط کردن هواپیما
crashed
سقوط کردن هواپیما
drop hammer
چکش سقوط ازاد
free type parachute
چتر سقوط ازاد
dTbGcles
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
abort
سقوط کردن موشک یا هواپیما
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
dropping ball viscosimeter
گرانروی سنج با سقوط گلوله
high velocity drop
بارریزی با سرعت سقوط زیاد
debacles
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
aborted
سقوط کردن موشک یا هواپیما
skids
راه شکست مسیر سقوط
debacle
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
aborting
سقوط کردن موشک یا هواپیما
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
prolapse of the uterus
درامدگی سیبک سقوط زهدان
skidded
راه شکست مسیر سقوط
aborts
سقوط کردن موشک یا هواپیما
meteor shower
سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
skidding
راه شکست مسیر سقوط
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
dropping
قطره سقوط کردن کم کنید
skid
راه شکست مسیر سقوط
meteoric shower
سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
drops
قطره سقوط کردن کم کنید
dropped
قطره سقوط کردن کم کنید
slumps
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
precipitated
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
precipitating
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
precipitate
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
late time
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gravity drop
پرتاب بار یا بارریزی ازهواپیما با استفاده از نیروی سقوط ازاد
gravity extraction
بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
raker
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
lumberingly
سنگین
heftiest
سنگین
heftier
سنگین
extensive
سنگین
staid
سنگین
hard water
اب سنگین
lumpish
سنگین
heavy footed
دل سنگین
lumpier
سنگین
mim
سنگین
lumpiest
سنگین
lumpy
سنگین
saturnine
سنگین
stodgy
سنگین
hulky
سنگین
heft
سنگین
hefty
سنگین
largo a
سنگین
ponderous
سنگین
heavy water
اب سنگین
weighted
سنگین
burdensome
سنگین
cloggy
سنگین
cumbersome
سنگین
carking
سنگین
loggy
سنگین
unwieldy
سنگین
high proof
سنگین
logy
سنگین
overweight
سنگین تر از حد
pressures
سنگین
pressuring
سنگین
onerous
سنگین
exacting
سنگین
heavier
سنگین
heavier
دل سنگین
heavies
سنگین
heavies
دل سنگین
heaviest
سنگین
pressured
سنگین
pressure
سنگین
weighty
سنگین
massive
سنگین
massively
سنگین
laden
سنگین پر
weightier
سنگین
weightiest
سنگین
heaviest
دل سنگین
weight ton
تن سنگین
navol
اب سنگین
heavy
دل سنگین
heavy
سنگین
waterlogged
سنگین
heavy traffic
ترافیک سنگین
dense traffic
ترافیک سنگین
grand opera
اپرای سنگین
gravity abutment
گرانپایه سنگین
overweigh
سنگین تر بودن از
preponderate
سنگین تر بودن
hard colors
رنگهای سنگین
profound sleep
خواب سنگین
heavy alloy
الیاژ سنگین
emcumber
سنگین کردن
traffic congestion
راهبندان سنگین
tie-up
راهبندان سنگین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com