English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
Other Matches
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute. بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
salute احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
saluting سلام دادن
salutes سلام دادن
saluted سلام دادن
salute سلام دادن
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
to salute an officer افسری را سلام دادن
to return a greeting جواب سلام دادن
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
levee سلام عام بارعام دادن
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
instructions راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
regard سلام
saluting سلام
regards سلام
regarded سلام
salutes سلام
salutations سلام
greet : سلام
greeted : سلام
salute سلام
salutation سلام
saluted سلام
hello سلام
greeting سلام
ave سلام
all hail سلام
salaams سلام
allhail سلام
good afternoon سلام
salaamed سلام
salaam سلام
greetings سلام
kind regards سلام
greets : سلام
hullo سلام
howdy سلام !
salaaming سلام
blank catridge گلوله سلام
full dress لباس سلام
saluting gun توپ سلام
to give the time of day سلام کردن
hails سلام کردن
hailing سلام کردن
hails : سلام درود
hailing : سلام درود
hailed سلام کردن
hail سلام کردن
hailed : سلام درود
take the salute سلام گرفتن
hail : سلام درود
to take the salute سلام گرفتن
admirals' march سلام تیمساری
hallos سلام کردن
salaam سلام کردن
half cap نیم سلام
styes سنده سلام
salaams سلام کردن
nodding acquaintance سلام علیک
sties سنده سلام
gun salute تیر سلام
hullos سلام کردن
hellos سلام کردن
sty سنده سلام
hello سلام کردن
color salute سلام به پرچم
greetings سلام کننده
salaaming سلام کردن
minute gun توپ سلام
greeting سلام کننده
salaamed سلام کردن
stye سنده سلام
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
fire salute توپ سلام انداختن
give my r. s to him سلام مرابه او برسانید
curtseying سلام یاتواضع کردن
to fire salute توپ سلام انداختن
evening gun توپ سلام شامگاه
curtsied سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards. سلام مرا به اوبرسانید
hails سلام برشما باد
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
peace be with you سلام برشما باد
Give him my regards. سلام من را به او برسان. [مرد]
saluter سلام دهنده یاکننده
hailed سلام برشما باد
hail سلام برشما باد
curtsy سلام یاتواضع کردن
curtsey سلام یاتواضع کردن
curtsies سلام یاتواضع کردن
curtsying سلام یاتواضع کردن
hailing سلام برشما باد
to make a curtsy سلام زنانه کردن
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
salutations تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you. همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate تبریک گفتن سلام کردن
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
present arms سلام درحال پیش فنگ
he has an axe to grind سلام لربی طمع نیست
To be a nodding acquaintance of someone . با کسی سلام وعلیک داشتن
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
salutation تعارف سلام اول نامه
to do make or pay obeisance to بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
ahoy ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
martin نظامی
warlike نظامی
service نظامی
fort دژ نظامی
serviced نظامی
mil نظامی
soldiers نظامی
military نظامی
martial نظامی
soldier نظامی
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
martial rule حکومت نظامی
drilling تمرین نظامی
military intervention مداخله نظامی
drilled مشق نظامی
prisidio قلعه نظامی
drill مشق نظامی
military justice دادسرای نظامی
military tribunal دادگاه نظامی
posted پست نظامی
dressing parade مشق نظامی
civilians غیر نظامی
regions ناحیه نظامی
maneuver تمرین نظامی
region ناحیه نظامی
to attain a great age به سن بالارسیدن [نظامی ]
cadets دانشجوی نظامی
cadet دانشجوی نظامی
martial court دادگاه نظامی
council ofwar شورای نظامی
civilian غیر نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
military comission هیئت نظامی
military attache وابسته نظامی
military funds بودجه نظامی
military assistance کمک نظامی
court material دادگاه نظامی
military area منطقه نظامی
military advisor مستشار نظامی
military adviser مستشار نظامی
military expenditure مخارج نظامی
necker chief کاشکول نظامی
military government دولت نظامی
court martiall شورای نظامی
district ناحیه نظامی
military funds اعتبار نظامی
military comission کمیسیون نظامی
installation قسمت نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
installation موسسه نظامی
installations قسمت نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military courtesy شئونات نظامی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com