Dictiornary-Farsi | سلیقه زیاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
exquisite taste	سلیقه زیاد


Search result with all words

exquisitely	از روی سلیقه زیاد
rug names	اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Other Matches

tasted	سلیقه
style	سلیقه
taste	سلیقه
tact	سلیقه
elegance	سلیقه
tasteless	بی سلیقه
styled	سلیقه
styles	سلیقه
styling	سلیقه
tasteful	با سلیقه
custom	سلیقه
tastes	سلیقه
congenial	هم سلیقه
tasting	سلیقه
congenial <adj.>	هم سلیقه
elegant	با سلیقه
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
tastefully	از روی سلیقه
stylist	قاضی سلیقه
stylist	خوش سلیقه
gastronome	سلیقه در غذا
tactless	بی مهارت بی سلیقه
stylists	قاضی سلیقه
stylists	خوش سلیقه
taste changes	تغییرات سلیقه
taste maker	سلیقه افرین
stylish <adj.>	باب سلیقه
tactlessly	بی مهارت بی سلیقه
fashionable	خوش سلیقه
neatly	از روی سلیقه ساده
daintiness	سلیقه باذوق لطیف
In so far as their taste would go .	تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
Difference of opinion (in taste).	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
gormandizer	خوش سلیقه درخوراک
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
have an eye for <idiom>	سلیقه خوبی درچیزی داشتن
lowbrow	بیسواد دارای سلیقه پست
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
demand factors	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
hit parade <idiom>	لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
to pick and choose	درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
rife	زیاد
immane	زیاد
vastly	زیاد
in excess	زیاد
great-	زیاد
in quantities	زیاد
numerous	زیاد
heartbreak	غم زیاد
ranksack	زیاد
copious	زیاد
egregiously	زیاد
excessive	زیاد
extortionary	زیاد
highly	زیاد
great	زیاد
heavily	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
much	زیاد
large adv	زیاد
many	زیاد
mickle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
not a lettle	زیاد
no end of	زیاد
outrageously	زیاد
over and above	زیاد
extortionate	زیاد
too	زیاد
widely	زیاد
plaguily	زیاد
greatest	زیاد
populous	زیاد
superabundant	زیاد
intense	زیاد
effusively	زیاد
heart break	غم زیاد
late	زیاد
plethoric	زیاد
fulsome	زیاد
very	زیاد
wide	زیاد
thick	زیاد
thicker	زیاد
thickest	زیاد
overly	زیاد
intensively	زیاد
immoderate	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
glaring	زیاد
highs	زیاد
muckle	زیاد
profoundly	زیاد
swingeing	زیاد
greatly	زیاد
highest	زیاد
tremendously	زیاد
hugely	زیاد
extensive	زیاد
overmuch	زیاد
supererogatory	زیاد
squeamishly	زیاد
squeamishness	زیاد
to a large extent	زیاد
generous	زیاد
mortally	زیاد
high	زیاد
intensely	زیاد
wider	زیاد
widest	زیاد
profusely	زیاد
too much	زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
consumedly	بطور زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
multiplying	زیاد شدن
swarmed	دسته زیاد
multiply	زیاد شدن
d. haste	شتاب زیاد
swarm	دسته زیاد
desudation	خوی زیاد
multiplies	زیاد شدن
full tilt	باسرعت زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
finicality	خودارایی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
desudation	عرق زیاد
excessive love	دوستی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
torrid	زیاد گرم
eclat	سروصدا زیاد
oodles	خیلی زیاد
multiplied	زیاد شدن
diuresis	ادرار زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
swarms	دسته زیاد
carnosity	گوشت زیاد
hell bent	زیاد خمیده
manifold	بسیار زیاد
boosters	زیاد کننده
booster	زیاد کننده
extravagantly	با افراط زیاد
queasy	زیاد دقیق
increases	زیاد کردن
increased	زیاد کردن
increase	زیاد کردن
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
downpours	بارندگی زیاد
downpour	بارندگی زیاد
extreme	خیلی زیاد
terror	ترس زیاد
terrors	ترس زیاد
my grief was intensified	غصه من زیاد
superannuated	زیاد کهنه
hell-bent	زیاد خمیده
quaffs	زیاد نوشیدن
boisterously	باصدای زیاد
bad nip	تای زیاد
augmenter	زیاد کننده
quaff	زیاد نوشیدن
at long intervals	بفواصل زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
lots	خیلی زیاد
quaffed	زیاد نوشیدن
alto relievo	برجستگی زیاد
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
aggrandise	زیاد شدن
accretive	زیاد شونده
far	زیاد خیلی
quaffing	زیاد نوشیدن
desperation	نومیدی زیاد
furor	خشم زیاد
prosternation	سستی زیاد
so many	انیقدر زیاد
struck with teror	زیاد ترسیده
subtility	دقت زیاد
superelevation	ارتفاع زیاد
superrabundant	زیاد فراوان
superrabundant	خیلی زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
tabes	لاغری زیاد
tabes	ضعف زیاد
to be left	زیاد امدن
to overleap oneself	زیاد دورافتادن
to run rup	زیاد کردن
slather	مقدار زیاد
scrupulousy	بادقت زیاد
scrupulousness	دقت زیاد