English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
samuel sen سموئیل بزرگتر
Other Matches
samuel sen سموئیل
doyen بزرگتر
pre eminent بزرگتر
bigger بزرگتر
headman بزرگتر
nonus بزرگتر
gt بزرگتر از
headmen بزرگتر
greater than بزرگتر از
seniors بزرگتر
senior بزرگتر
doyens بزرگتر
Sr بزرگتر
major بزرگتر
greater بزرگتر
majoring بزرگتر
majored بزرگتر
elder بزرگتر
double دو برابر بزرگتر
paramount برتر بزرگتر
expands بزرگتر کردن
expanding بزرگتر کردن
expand بزرگتر کردن
bigbrother برادر بزرگتر
oversize بزرگتر از اندازه
doubled up دو برابر بزرگتر
Big Brother برادر بزرگتر
superior number عدد بزرگتر
over size بزرگتر از اندازه
majordomo بزرگتر خانه
macronucleus هسته بزرگتر
ge بزرگتر از یا برابر با
brown major براون بزرگتر
increases بزرگتر شدن
increased بزرگتر شدن
increase بزرگتر شدن
doubled دو برابر بزرگتر
macronucleus هسته سلولی بزرگتر
to increase [to, by] بزرگتر شدن [به مقدار]
phase بخشی از فرآیند بزرگتر
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
phases بخشی از فرآیند بزرگتر
whopper از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers از اندازه بزرگتر عظیم
feck سهم بزرگتر اکثریت
repotting در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted در گلدان بزرگتر کاشتن
repots در گلدان بزرگتر کاشتن
repot در گلدان بزرگتر کاشتن
phased بخشی از فرآیند بزرگتر
He wants to bite off more than he can chew. لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
positive ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
macrogamete سلول جنسی ماده بزرگتر
Do you have anything bigger? آیا چیزی بزرگتر دارید؟
clouts هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
improper fraction کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clout هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellite کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
overload ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly. <proverb> چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overslaugh بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
overloaded ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
characteristic مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
characteristically مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
to inlay a printed page صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
add قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
overflows نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflowed نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflow نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
chaining به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serial مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serials مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milk disk دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gain افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
excess کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excesses کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
subset مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
overlaying کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlay کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
Mine is bigger than yours . مال من بزرگتر از مال تو است ؟
surrendered الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrender الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com