English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Other Matches
esorow سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
bind به صورتی که قابل اجرا باشد
binds به صورتی که قابل اجرا باشد
presumptive instruction دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
machines که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
binder را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
binders را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
machined که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
easy to use آنچه قابل فهم و انجام باشد
reprogram تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
operation exposure guide حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
inspectorates رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
voidable <adj.> قابل ابطال
annullable <adj.> قابل ابطال
callable <adj.> قابل ابطال
cancelable [American] <adj.> قابل ابطال
cancellable [British] <adj.> قابل ابطال
rescindable <adj.> قابل ابطال
terminable <adj.> قابل ابطال
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
decisions دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
practicable <adj.> قابل اجرا
workable <adj.> قابل اجرا
makeable <adj.> قابل اجرا
appropriate [for an occasion] <adj.> قابل اجرا
makable [spv. makeable] <adj.> قابل اجرا
feasible <adj.> قابل اجرا
makable <adj.> قابل اجرا
useful <adj.> قابل اجرا
possible [doable, feasible] <adj.> قابل اجرا
manageable <adj.> قابل اجرا
convenient <adj.> قابل اجرا
functional <adj.> قابل اجرا
practical <adj.> قابل اجرا
proper <adj.> قابل اجرا
purpose-built <adj.> قابل اجرا
purposeful <adj.> قابل اجرا
purposive <adj.> قابل اجرا
suitable <adj.> قابل اجرا
applicable <adj.> قابل اجرا
usable <adj.> قابل اجرا
utilisable [British] <adj.> قابل اجرا
doable <adj.> قابل اجرا
utilitarian [useful] <adj.> قابل اجرا
enforcible قابل اجرا
executable قابل اجرا
accomplishable قابل اجرا
effective قابل اجرا
contrivable <adj.> قابل اجرا
executory قابل اجرا
utilizable <adj.> قابل اجرا
enforceable قابل اجرا
practicable قابل اجرا
executable <adj.> قابل اجرا
achievable <adj.> قابل اجرا
unenforceable غیر قابل اجرا
inexecutable غیر قابل اجرا
applies قابل اجرا بودن
inapplicable غیر قابل اجرا
come into operation قابل اجرا شدن
to go into effect قابل اجرا شدن
to come into operation قابل اجرا شدن
efective موثر قابل اجرا
to take effect قابل اجرا شدن
applying قابل اجرا بودن
facile باسانی قابل اجرا
apply قابل اجرا بودن
come to effect قابل اجرا شدن
inexecutable <adj.> غیر قابل اجرا
to inure قابل اجرا شدن
executable form شکل قابل اجرا
post obit قابل اجرا پس از مرگ
applicable law قانون قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
impracticable <adj.> غیر قابل اجرا
unfeasible <adj.> غیر قابل اجرا
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
pracitcable قابل اجرا صورت پذیر
to enter into force as from قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
N.A مخفف به معنای غیر قابل اجرا
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
aix ی از UNIX محصول IBM قابل اجرا در PCهایش
irreversible process پردازش که پس از یک بار اجرا قابل برگشت نیست
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
expandable آنچه قابل گسترش باشد
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
optional آنچه قابل انتخاب شدن باشد
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
portable برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است
passes صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
capability لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
packets شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
primed عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
prime عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
shares حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
primes عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
packet شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
shared حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
bi directional که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
omr و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
physical record بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
convertible پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertibles پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
vane کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vanes کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
run duration کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است
Taligent سیستم عامل ساخت IBM وApple که درPC وMacintosh قابل اجرا است
chaining به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buzzed نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzing نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzz نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
address for service of a summons [address where a summons may be served] آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
hereditaments هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
references فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
digitize تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
buzzes نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
biddable دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
relocatable برنامه کامپیوتری که قابل بارشدن واجرا ازهرفضای حافظه باشد
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
reduces تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
sector جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
sectors جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
preclinical وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
information دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
signalled تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
reducing تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
ocr طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
visualization تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
signaled تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
dedicated کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machines زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
normalised تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalize تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalizes تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
viruses امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
virus امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
devices روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
punched وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
adc وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
punch وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punches وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
current assets پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
The culpable action may be done wilfully or by negligence. عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
ScriptX ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا
pixel کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cruelty عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
instructions کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
centralized امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
instruction کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
map پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
maps پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com