English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (4 milliseconds)
English Persian
gravity سنگینی
gravitation سنگینی
weight سنگینی
slowness سنگینی
ponderously سنگینی
demureness سنگینی
graveness سنگینی
massiness سنگینی
ponderance سنگینی
ponderosity سنگینی
ponderousness سنگینی
weightiness سنگینی
gravitas سنگینی
Other Matches
heaviness به سنگینی
heavily به سنگینی
traffic density سنگینی شد امد
avoirdupois سنگینی وزن
hypacousia سنگینی گوش
hypacusia سنگینی گوش
queasiness سنگینی خوراک
specific weight سنگینی ویژه
a hefty bill صورتحساب سنگینی
drowsihead سنگینی خواب
lethargy سنگینی رخوت
overweight سنگینی زیاد
absolute gravity سنگینی مطلق
deadweight سنگینی وزن
overweight سنگینی کردن
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
barology علم ثقل یا سنگینی
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com