Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 60 (5 milliseconds)
English	Persian
lethargy	سنگینی رخوت
Other Matches
aestivate	رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
indolence	رخوت
langour	رخوت
acedia	رخوت
laxation	رخوت
slump	دوره رخوت
aestivation	رخوت تابستانی
paralysis	بیحالی رخوت
slumps	دوره رخوت
lassitude	تب سبک رخوت
slumped	دوره رخوت
slumping	دوره رخوت
gravitas	سنگینی
weightiness	سنگینی
ponderously	سنگینی
demureness	سنگینی
graveness	سنگینی
ponderousness	سنگینی
heaviness	به سنگینی
ponderosity	سنگینی
massiness	سنگینی
ponderance	سنگینی
slowness	سنگینی
weight	سنگینی
gravitation	سنگینی
heavily	به سنگینی
gravity	سنگینی
specific weight	سنگینی ویژه
queasiness	سنگینی خوراک
traffic density	سنگینی شد امد
a hefty bill	صورتحساب سنگینی
overweight	سنگینی کردن
deadweight	سنگینی وزن
hypacusia	سنگینی گوش
drowsihead	سنگینی خواب
hypacousia	سنگینی گوش
overweight	سنگینی زیاد
absolute gravity	سنگینی مطلق
avoirdupois	سنگینی وزن
There was a heavy fall of snow (snow-fall).	برف سنگینی بارید
profoundness	سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
drowsiness	کسالت یا سنگینی خواب
lbs	سنگینی مسکوکات راسنجیدن
absolute specific gravity	سنگینی ویژه مطلق
mass of maneuver	سنگینی حرکات یکان
lb	سنگینی مسکوکات راسنجیدن
barology	علم ثقل یا سنگینی
Lead is a heavy metal.	سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back.	بار سنگینی از دوشم برداشته شد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن	هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
The crime lies heavily on his conscience.	جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight	نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
drag	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
ballast	سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
drags	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down	سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
metamer	جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast	هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com