Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
dripstone
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
Other Matches
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
stela
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
rainstorm
باد و باران باران شدید
rainstorms
باد و باران باران شدید
rainsquall
باد و باران باران شدید
lithoprint
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
latrine
ابریز
drainage area
ابریز
drainage basin
ابریز
catchment areas
ابریز
watercloset
ابریز
catchment area
ابریز
larmier
ابریز
weather moulding
ابریز
ridges
ابریز
gathering ground
ابریز
ridge
ابریز
water bearer
ریزنده اب ابریز
catchment areas
حوزه ابریز
catchment area
حوزه ابریز
weathering
ابریز ابچکان
internal drainage
ابریز بسته
latrine
ابریز همگانی
watershed line
مرز ابریز
catchment
حوزه ابریز مرزی
blind drainage area
حوزه ابریز بسته
bolson
حوزه ابریز بسته
basin area
حوزه ابریز رودخانه
aquarii
ساکب الماء ابریز اکواریس
aquarius
ساکب الماء ابریز اکواریس
runoff
جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
petrean
سنگی
monolithic
تک سنگی
equiponderance
هم سنگی
clapper bridge
پل سنگی
petrolsal
سنگی
petrous
سنگی
stoney
سنگی
rock fill dam
سد سنگی
barrier reef
سد اب سنگی
lithic
سنگی
stony
سنگی
lithoid
سنگی
concretion
سنگی شدن
stone lining
پوشش سنگی
lithographs
چاپ سنگی
stone lining
روکش سنگی
rock salt
نمک سنگی
gabion
تور سنگی
Stone Age
پارینه سنگی
mesolithic
میانه سنگی
stone work
کار سنگی
Lantern-cross
صلیب سنگی
rock wash
پوشش سنگی
cordons
ازاره سنگی
cordon
ازاره سنگی
eolith
اسکله سنگی
lithograph
چاپ سنگی
bracket
کژ پشت سنگی
paleolithic
پارینه سنگی
stonework
ساختمان سنگی
paleolithic
دیرینه سنگی
lithography
چاپ سنگی
layer of rock
لایه سنگی
layer of rock
طبقه سنگی
lithographic print
چاپ سنگی
polyantography
چاپ سنگی
autography
چاپ سنگی
basaltic stratum
لایه سیاه سنگی
bed rock ledge
لایه سنگی کف بستر
snowdrifts
تره تیزک سنگی
snowdrift
تره تیزک سنگی
columnar basalt
ستونهای سیاه سنگی
checkstone
گیره سنگی کوهنوردی
breccia
جوش خرده سنگی
lithography
روش چاپ سنگی
calcify
اهکی یا سنگی کردن
stone
سنگ میوه سنگی
stones
سنگ میوه سنگی
hard pan
قشر سنگی شده
en delit
میل ستون سنگی
stoning
سنگ میوه سنگی
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
pertrosal bone
استخوان سنگی یاحجری
dutch stonewall
دیوار سنگی هلندی
aggregate
کلوخه مصالح سنگی
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
boulder well
چاه قلوه سنگی
aggregates
کلوخه مصالح سنگی
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
dry mansory
[دیوار سنگی خشکه چین]
aguilla
[ستون هرمی شکل سنگی]
obelisk
ستون هرمی شکل سنگی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
obelisks
ستون هرمی شکل سنگی
greybeard
کوزه سنگی برای باده
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
photolighograph
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
stone work
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
stonewall formation
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
herm
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
hermes
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
lithoidal
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
dolmen
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
plant mix
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
pluvian
باران زا
hydrometeor
باران
pluvine
باران زا
pluvial
باران زا
fine rain
باران
drizzle
نم نم باران
rained
باران
raining
باران
rains
باران
drizzled
نم نم باران
drizzles
نم نم باران
drizzling
نم نم باران
rainwater
اب باران
rain
باران
rain water
آب باران
rain proof
ضد باران
rainless
بی باران
rainy
پر باران
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
acrolith
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
sisyphus
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
chromolithograph
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
reindeer
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
much rain
باران بسیار
orographic rain
باران کوهزاد
rain gauge
باران سنج
ombrometer
باران سنج
ombrology
مبحث باران
raintight
باران ناپذیر
pride of the morning
مه یا باران بامداد
pluviometry
باران سنجی
pluviometer
باران سنج
pash
باران شدید
rain laden
باران ساز
rainfall area
پهنه باران
rainfall gauge
باران سنج
udometer
باران سنج
rainfall index
نمایه باران
rainmaker
باران ساز
pluvial dendation
باران ستردگی
rainmaking
ایجاد باران
plenty of rain
باران کافی
rainproof
عایق باران
sand blast
شن باران کردن
rainfall recorder
باران نگار
plenty of rain
باران فراوان
rain shower
باران شدید
rain check
بلیط باران
to send down rain
باران فرستادن
storm water overflow
سرریز اب باران
rain gage
باران سنج
petrel
مرغ باران
pluviosity
باران خیزی
rainstorms
طوفان باران
sleeting
برف و باران
sleets
برف و باران
sprinkled
پوش باران
sprinkle
پوش باران
bombardment
گلوله باران
drizzle
نرمه باران
drizzling
نرمه باران
blood rain
باران سرخ
sleeted
برف و باران
sleet
برف و باران
acid rain
باران اسیدی
bombardments
گلوله باران
rainstorm
طوفان باران
bombards
گلوله باران
bombarding
گلوله باران
bombarded
گلوله باران
raindrop
قطره باران
bombard
گلوله باران
raindrops
قطره باران
sprinkles
پوش باران
drizzles
نرمه باران
catchment
باران گیر
much rain
باران زیاد
showered
درشت باران
showering
درشت باران
hydrometer
باران سنج
hyetometer
باران سنج
pluvimeter
باران سنج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com