English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
Search result with all words
ejecta مواد بیرون ریخته
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
ladle crane جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
founder ریخته گر
moulder ریخته گر
disorganized در هم ریخته
casting ریخته گی
caster ریخته گر
foundry man ریخته گر
cast copper مس ریخته گی
brass founder ریخته گر
besprent ریخته
founders ریخته گر
foundering ریخته گر
metal founder ریخته گر
hot topping ریخته گی
foundered ریخته گر
investment castings ریخته گی بسته
sheet asphalt اسفالت ریخته
molten ریخته ریختگی
wild and woolly درهم ریخته
precast پیش ریخته
skins پوسته ریخته گی
skinning پوسته ریخته گی
skinned پوسته ریخته گی
skin پوسته ریخته گی
iron foundry ریخته گی اهن
cast steel فولاد ریخته گی
investment foundry ریخته گی بسته
castellated nut مهره ریخته گی
cast glass شیشه ریخته گی
cast crystal بلور ریخته
founds ریخته گری
cast concrete بتن ریخته گی
chuted concrete بتن ریخته گی
cast metal فلز ریخته گی
found ریخته گری
group casting ریخته گری
casting ریخته گری
casting قطعه ریخته گی
moulding ریخته گری
foundry ریخته گری
foundries ریخته گری
founding ریخته گری
potted در کوزه ریخته
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
trumpeting قیف ریخته گری
trumpeted قیف ریخته گری
trumpet قیف ریخته گری
bottom pure ladle پاتیل ریخته گری
foundry ladle پاتیل ریخته گری
transfer molding ریخته گری انتقالی
forges ریخته گری فلز
forge ریخته گری فلز
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
sand casting ریخته گری ماسهای
pigs اهن تازه ریخته
pig قالب ریخته گری
press casting ریخته گری فشاری
precision casting ریخته گری دقیق
pouring cup قاشق ریخته گری
plaster cast ریخته گری گچی
pig اهن تازه ریخته
litters زایمان ریخته وپاشیده
littering زایمان ریخته وپاشیده
littered زایمان ریخته وپاشیده
debris اشغال روی هم ریخته
art casting ریخته گری صنعتی
plaster casts ریخته گری گچی
pigs قالب ریخته گری
shell casting ریخته گری پوستهای
steel foundry ریخته گری فولاد
tumultuous شلوغ بهم ریخته
cast molding قالبگیری ریخته گری
molded قالب ریخته گری
foundry practice تکنیک ریخته گری
foundry pit جهنم ریخته گری
foundry pit چاله ریخته گری
foundry cupola کوپول ریخته گری
loam castings ریخته گری شنی
machinery castings ریخته گری ماشینی
metal casting ریخته گری فلز
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
mis run casting ریخته گری غلط
mold قالب ریخته گری
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
metal foundry ریخته گری فلزات
foundry sand ماسه ی ریخته گری
fusion casting ریخته گری ذوبی
jakes اشغال درهم ریخته
molds قالب ریخته گری
mould قالب ریخته گری
moulded قالب ریخته گری
moulds قالب ریخته گری
investment castings قطعات ریخته گی بسته
injection molding ریخته گری تزریقی
ingot casting ریخته گری شمش
iron casting ریخته گری اهن
group teaming ریخته گری گروهی
group casting ریخته گری گروهی
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
olio مخلوط چیزدرهم ریخته
die mold فرم ریخته گی تزریقی
compression molding ریخته گری فشاری
chuted concrete بتن ریخته شده
core sand ماسه ریخته گری
litter زایمان ریخته وپاشیده
direct casting ریخته گری مستقیم
cast steel فولاد ریخته گری
composite casting ریخته گری مرکب
down hill casting ریخته گری مستقیم
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
littery ریخته و پاشیده درهم برهم
green concrete بتن تازه ریخته شده
continous casting method روش ریخته گری دائمی
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
top pour ladle کفچه یا پاتیل ریخته گری
potted کوزه کرده ذدزفرف ریخته
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting روش ریخته گری لغزشی
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
foundry pig iron اهن خام ریخته گری
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
pouring bay کارگاه کوچک ریخته گری
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
diecasting ریخته گری با قالب فلزی
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
dissarranged sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
mallable casting ریخته گری چکش خوار
pig bed شن ویژه ریخته گری اهن
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
foundry furnace بوته یا کوره ریخته گری
dissected sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
He has collected what the other person. <proverb> هر چه این ریخته او جمع کرده.
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugally cast concrete بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die0casting die حدیده ریخته گری تحت فشار
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
mallable iron foundry ریخته گری اهن چکش خوار
overshot wheel چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
bullybeef گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
It was a mess . Everything was scattered all over the place. همه چیز ریخته وپاشیده بود
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
slough در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
flotsam and jetsam کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
kentledge چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
geomancer کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
berm خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
outsides بیرون
off the track بیرون
outside بیرون
outdoor بیرون
out <adv.> بیرون
efferent بیرون بر
away بیرون
extra terrestrial بیرون از
away بیرون از
out door بیرون
out-of- بیرون از
bakkat به بیرون
outward bound بیرون رو
outed بیرون از
out- بیرون از
out بیرون از
externals بیرون
external بیرون
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com