English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bed pitching سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
Other Matches
beaching سنگ چینی جهت حفافت
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
sinicism متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize جنبه چینی دادن چینی کردن
channeling 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
Loudon's hollow wall [دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
bra سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
preservation حفافت
safe guard حفافت
protection حفافت
custody حفافت
security حفافت
conservation حفافت
egis حفافت
safekeeping حفافت
cell protection حفافت سل
anti skid protection حفافت از لغزش
shield حفافت کردن
anodic protection حفافت اندی
protect حفافت کردن
shields حفافت کردن
storage protection حفافت حافظه
shielded حفافت شده
protection level سطح حفافت
system security حفافت سیستم
protection ring حلقه حفافت
soil conservation حفافت خاک
collective protection حفافت گروهی
guard حفافت کردن
armor protection حفافت زرهی
safeguards حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
cathode protection حفافت کاتدی
maintenance حفافت کردن
protect by fuse حفافت با فیوز
x ray protection حفافت رونتگن
collective protection حفافت جمعی
guarding حفافت کردن
degree of protection میزان حفافت
data protection حفافت داده ها
data encryption حفافت داده
safeguarding حفافت کردن
physical security حفافت تاسیسات
protection key کلید حفافت
safeguard حفافت کردن
conservable قابل حفافت
guards حفافت کردن
block protection حفافت بلوک
protection عمل حفافت
formats حفافت حافظه و..
format حفافت حافظه و..
overcurrent device دستگاه حفافت
impedance protection حفافت امپدانس
memory protection حفافت حافظه
file protection حفافت پرونده
file protection حفافت فایل
safety gap دهانه حفافت
safe keeping حفافت توجه
self protection حفافت از خود
storage protection حفافت انباره
protects حفافت کردن
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
protecting حفافت کردن
high tension protection حفافت فشار قوی
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
software protection حفافت نرم افزاری
protecting ring حلقه حفافت کننده
unprotected field میدان حفافت نشده
wards محجور حفافت بخش
insulation protection حفافت عایق بندی
power system protection حفافت سیستم قدرت
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
ward محجور حفافت بخش
shielding region ناحیه حفافت کننده
protected field میدان حفافت شده
protected location مکان حفافت شده
conservation programs برنامههای حفافت منابع
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
flood protection حفافت در مقابل طغیان
copy protection حفافت دربرابر کپی
distance protection وسیله حفافت فاصله
file protect ring حلقه حفافت پرونده
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
shield حفافت کردن درمقابل
protective fire اتشهای حفافت کننده
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
file protect ring حلقه حفافت فایل
overload protection حفافت بار زیاد
data encyption standard استاندارد حفافت داده
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
keeps حفافت امانت داری
keep حفافت امانت داری
shields حفافت کردن درمقابل
cryptoguard مسئول حفافت رمز
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
environmental conservation حفافت محیط زیست
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
password protection حفافت به کمک کلمه رمز
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
self protection صیانت نفس حفافت از خود
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
Chinese چینی
sinitic چینی
china چینی
bond رج چینی
brick bond رج چینی
Chinese زن چینی
porcelain چینی
Chinese چینی ها
maying گل چینی
masonry bond رج چینی
joss بت چینی
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
gossip سخن چینی
porcelain فروف چینی
composing حروف چینی
oblique bond رج چینی کلاغ پر
type setting حروف چینی
china فروف چینی
rhubarb ریوند چینی
stowage تنگ هم چینی
parian ware چینی مرمری
parian ware چینی یا روسی
revetment سنگ چینی
Chinese مرد چینی
stowage بار چینی
blocking-course هره چینی
bick bond آجر چینی
gossiped سخن چینی
gossiping سخن چینی
herring bone bond رج چینی جناغی
lintel-course هره چینی
conspiracy اسباب چینی
conspiracies اسباب چینی
crockery بدل چینی
kaolin خاک چینی
kaoline خاک چینی
sheepshearing پشم چینی
header bond رج چینی کلگی
malice اسباب چینی
Chinese زبان چینی
gossips سخن چینی
porcelainous چینی وار
fuse block چینی فیوز
gleaning خوشه چینی
gleaning دانه چینی
set up مقدمه چینی
granite ware چینی خارایی
faince بدل چینی
sinify چینی کردن
setup مقدمه چینی
porcellanous چینی وار
pongee حریر چینی
china clay خاک چینی
porcelain clay خاک چینی
china rhubard ریوند چینی
china root چوب چینی
vitreous china چینی لعابدار
chinaware فروف چینی
chinese architecture معماری چینی
chinese binary دودویی چینی
piper cubeba کبابه چینی
faience بدل چینی
porcelain tile کاشی چینی
porcelaine فرف چینی
porcellanous از جنس چینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com