English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English Persian
gem سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gems سنگ گران بها جواهر نشان کردن
Other Matches
gemmed جواهر نشان
inlaid with gems جواهر نشان مرصع
inlaid جواهر نشان شده
setter جواهر نشان حروف چین
setters جواهر نشان حروف چین
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
endears گران کردن
endeared گران کردن
dears گران کردن
dearer گران کردن
endear گران کردن
dear گران کردن
dearest گران کردن
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
jewel جواهر
jewels جواهر
gem جواهر
gems جواهر
bijou جواهر
jewellers جواهر ساز
jeweller جواهر فروش
treasured ثروت جواهر
jewelers جواهر فروش
jewelers جواهر ساز
treasure ثروت جواهر
treasuring ثروت جواهر
treasures ثروت جواهر
jewel box جعبه جواهر
gemmology جواهر شناسی
jewellers جواهر فروش
ornamented with jewles اراسته به جواهر
gemstone سنگ جواهر
jewelry جواهر فروشی
jeweller جواهر ساز
pendant جواهر آویزه
jeweler جواهر ساز
jewel case قوطی جواهر
bijouterie جواهر فروشی
gemstones سنگ جواهر
bibelot جواهر یازینت کم ارزش
glyptograph نقش روی جواهر
riviere گردن بند جواهر
trinketer فروشنده جواهر بدلی
ouch جواهر سنجاق قفلی
armlet بازوبند [بعنوان جواهر]
trinketry جواهر الات بدلی
jeweler جواهر فروش جواهری
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
casket جعبه جواهر صندوق یاتابوت
trinket چیز کم خرج جواهر بدلی
trinkets چیز کم خرج جواهر بدلی
pendant necklace گردن بند با جواهر آویزه
aigrette شاخهء جواهر دستهء کرک
caskets جعبه جواهر صندوق یاتابوت
marquize نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
scarab تکه جواهر سوسک سرگین غلتان
facet سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facets سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
expensive گران
onerous گران
dearly گران
pricey گران
dearer گران
dearest گران
sumptuous گران
dears گران
dear گران
heavier گران
heavies گران
costliest گران
at a great penny worth گران
heaviest گران
costlier گران
overpriced گران
costly گران
heavy گران
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
highs سخت گران
valuable گران بها
massive گران کوه
massively گران کوه
highest سخت گران
big ticket گران قیمت
high سخت گران
priceless بسیار گران
expensively گران بها
be too dear گران بودن
too expensive <adj.> بسیار گران
natatores شنا گران
high value گران قیمت
high priced گران بها
high money پول گران
high interest بهره گران
stingy گران کیسه
deluxe مجلل گران
dear bought گران خرید
overpriced <adj.> بسیار گران
to sell dearly گران فروختن
introducing وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced وارد کردن نشان دادن داخل کردن
It is too expensive. خیلی گران است.
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
worth a kings ransom بسیار گران بها
highest وافر گران گزاف
prohibitory گران جلوگیری کننده
exclusive منحصر بفرد گران
not too expensive خیلی گران نباشد.
dear bought گران تمام شده
i paid dear for it برای من گران تمام شد
viscosity قوام گران روی
This is really expensive ! این چه گران است !
prohibitive گران جلوگیری کننده
high وافر گران گزاف
highs وافر گران گزاف
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
The price of butter has gone up . butter has become expensive . کره گران شده
overburden گران بار شدن
You have paid too much for your car . اتوموبیلت را گران خریدی
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
beyoned price بی قیمت بسیار گران بها
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
assay عیارگیری فلزات گران قیمت
high وسیله گران یا با کارایی بالا
He overcharged us. پایمان گران حساب کرد
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
assays عیارگیری فلزات گران قیمت
sights نشان کردن
ear mark نشان کردن
to draw a beads on نشان کردن
to take a نشان کردن
sight نشان کردن
symbolize نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
She took umbrage at your remark . سخن شما برایش گران آمد
The hotel has overcharged me . هتل گران پایم حساب کرده
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
stamp on the mind خاطر نشان کردن
inlays گوهر نشان کردن
to stamp on the mind خاطر نشان کردن
traced رد یابی کردن نشان
inlaying گوهر نشان کردن
inlay گوهر نشان کردن
trace رد یابی کردن نشان
to aim ones gun at باتفنگ نشان کردن
dagger خنجر نشان کردن
to sight gun نشان کردن اسلحه
daggers خنجر نشان کردن
to impress on the mind خاطر نشان کردن
asterisk با ستاره نشان کردن
asterisks با ستاره نشان کردن
traces رد یابی کردن نشان
to imprint on the mind خاطر نشان کردن
to have a shy at باسنگ نشان کردن
point خاطر نشان کردن
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
pallet ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
pallets ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
manganic دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
sight دید زدن نشان کردن
to set out نشان دادن تعیین کردن
represent بیان کردن نشان دادن
projects فاهر کردن نشان دادن
projected فاهر کردن نشان دادن
suspension ribbon لنت اویزان کردن نشان
sights دید زدن نشان کردن
represented بیان کردن نشان دادن
represents بیان کردن نشان دادن
display نشان دادن ابراز کردن
displays نشان دادن ابراز کردن
displayed نشان دادن ابراز کردن
project فاهر کردن نشان دادن
displaying نشان دادن ابراز کردن
earmark نشان کردن اختصاص دادن
earmarks نشان کردن اختصاص دادن
marking نشان دار سازی نشان
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com