Dictiornary-Farsi | سهیم کردن کارگر در سودکارخانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (36 milliseconds)

English	Persian
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه


Other Matches

interests	سهیم کردن
interest	سهیم کردن
participated	سهیم شدن در مشارکت کردن
participates	شرکت کردن سهیم شدن
participate	سهیم شدن در مشارکت کردن
participate	شرکت کردن سهیم شدن
participates	سهیم شدن در مشارکت کردن
participated	شرکت کردن سهیم شدن
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
rattening	محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
privy	سهیم
sharer	سهیم
participator	سهیم
allottee	سهیم
take on	گرفتن کارگر هیاهو کردن
partake	سهیم بودن در
partaking	سهیم بودن در
participants	انباز سهیم
take part	سهیم شدن
take part	سهیم بودن
revenue sharing	سهیم در درامد
partaken	سهیم شدن
partakes	سهیم شدن
contributing structures	ساختارهای سهیم
participant	انباز سهیم
partakes	سهیم بودن در
partaken	سهیم بودن در
partake	سهیم شدن
partaking	سهیم شدن
to cast in one lot with others	بادیگران سهیم شدن
copartner	سهیم وشریک در تجارت وغیره
to be pleased for somebody	در شادی کسی سهیم شدن
courtesy runner	بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
to be psyched for somebody [American E]	در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake	در شادی کسی سهیم شدن
nominal partner	شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
effective	کارگر
worker	کارگر
workman	کارگر
employee	کارگر
active	کارگر
workwoman	کارگر زن
workwoman	زن کارگر
master workman	سر کارگر
workingman	کارگر
telling	کارگر
operative	کارگر
operatives	کارگر
laborer	کارگر
shopman	کارگر
cooly	کارگر
labourer	کارگر
joss	سر کارگر
labour	کارگر
labors	کارگر
employe	کارگر
craftsman assistant	کارگر
laborers	کارگر
labourers	کارگر
workmen	کارگر
labored	کارگر
workpeople	کارگر
unskilled worker	کارگر ساده
munitioneer	کارگر زرادخانه
leavening	عامل کارگر
leavens	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
lay off	تعلیق کارگر
labour day	روز کارگر
swotted	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
labored	کارگر عمله
steelworkers	کارگر پولادسازی
workings	کارگر طرزکار
working	کارگر طرزکار
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
furnace man	کارگر کوره
labored	حزب کارگر
dairymaids	کارگر لبنیاتی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
swotting	کارگر زحمتکش
Labour Party	حزب کارگر
swots	کارگر زحمتکش
unskilled labor	کارگر غیرماهر
workfolk	جماعت کارگر
labors	حزب کارگر
labourparty	حزب کارگر
May Day	روز کارگر
working classes	طبقه کارگر
brain worker	کارگر مغزی
workpeople	طبقه کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
working class	طبقه کارگر
work force	تعداد کارگر
farmhand	کارگر مزرعه
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
labour	کارگر عمله
labour	حزب کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
road maker	کارگر راه
seasonal worker	کارگر فصلی
labors	کارگر عمله
navvies	کارگر ساده
navvy	کارگر ساده
laboring class	طبقه کارگر
journey man	کارگر مزدور
piler	کارگر شمعکوب
slave ant	مورچه کارگر
stable-boy	کارگر اصطبل
stable-boys	کارگر اصطبل
steelworker	کارگر پولادسازی
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
charge hand	کارگر معمولی
mealmen	کارگر اسیاب
hodcarrier	کارگر ناوه کش
labor party	حزب کارگر
refiners	کارگر پالایشگاه
daysman	کارگر روزمزد
longshoreman	کارگر اسکله
day labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
longshoremen	کارگر اسکله
migrant worker	کارگر مهاجر
date labourer	کارگر روزمزد
labor	کارگر عمله
refiner	کارگر پالایشگاه
labor	حزب کارگر
coalminer	کارگر معدن
proletariat	کارگر ورنجبر
journeyman	کارگر مزدور
shoveler	کارگر بیل زن
docker	کارگر بارانداز
dockers	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
shovelman	کارگر بیل زن
shovelbill	کارگر بیل زن
outworker	کارگر ازاد
journeyman	کارگر ماهر
farm hand	کارگر مزرعه
common labour	کارگر عمومی
proletariat	طبقه کارگر
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر مزدور
accommodator	کارگر کمکی
casual labour	کارگر اتفاقی
journeyman	کارگر متخصص
farm hands	کارگر مزرعه
reacher	کارگر نخ تاب
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
day laborer	کارگر روز مزد
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
potman	کارگر اسفالت ساز
effectively	بطور موثر یا کارگر
deckhand	کارگر عرشه کشتی
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
pitman	کارگر درون معدن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
cordwainer	کارگر چرم ساز
stevedores	کارگر بار انداز
stevedore	کارگر بار انداز
workmanlike	شایسته کارگر خوب
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
pkeman	کارگر کلنگ دار
inflow of labor	جریان ورود کارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
outworker	کارگر خارج ازخانه
navvies	کارگر کارهای خاکی
penetratingly	بطور نافذ کارگر
navvy	کارگر غیر ماهر
navvy	کارگر کارهای خاکی
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
grisette	دختر کارگر فرانسوی
railroader	کارگر راه اهن
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
quarryman	کارگر کان سنگ
time out	ساعت غیبت کارگر
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
working paper	ورقهء استخدام کارگر
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
luggie	کارگر سنگ شکن
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
quarryman	کارگر معدن سنگ
work people	کارگران طبقه کارگر
quarrier	کارگر معدن سنگ
wright	کارگر سازنده نجار
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
workmanly	شایسته کارگر خوب
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
gandey dancer	کارگر راه اهن
submariner	کارگر زیر دریایی