Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
Search result with all words
to learn to ride
سواری یاد گرفتن
Other Matches
rides
سواری
driving
سواری
ride
سواری
Woman sitting on the man
کیر سواری
riding
سواری
saddler
اسب سواری
hackney
اسب سواری
equitation
هنراسب سواری
saddle
سواری کردن
roadster
اسب سواری
roadsters
اسب سواری
saddled
سواری کردن
saddles
سواری کردن
jumbles
سواری کردن
passenger car
اتومبیل سواری
trooper
اسب سواری
surfriding
موج سواری
horsemanship
اسب سواری
top boot
چکمه سواری
saddle horse
اسب سواری
surf riding
موج سواری
troopers
اسب سواری
skim boarding
موج سواری
surfing
موج سواری
jumbled
سواری کردن
jumble
سواری کردن
hacking jacket
کت اسب سواری
to take a ride
سواری کردن
manege
اسب سواری
auto
ماشین سواری
jockeying
اسب سواری
amaxophobia
سواری هراسی
cycling
دوچرخه سواری
to take a drive
سواری کردن
hacking jackets
کت اسب سواری
jumbling
سواری کردن
passenger car trailer
تریلرخودروی سواری
surf
موج سواری
motorcar
خودرو سواری
autos
ماشین سواری
bicycle
دوچرخه سواری کردن
bicycles
دوچرخه سواری کردن
nagged
اسب کوچک سواری
nags
اسب کوچک سواری
surfboard
تخته موج سواری
cavalcade
سواری گردش سواره
hacking
اسب سواری تفریحی
to ride a bicycle
دوچرخه سواری کردن
riding habits
جامه سواری زنانه
to go by bicycle
دوچرخه سواری کردن
riding habit
جامه سواری زنانه
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
habit
لباس سواری زنانه
habits
لباس سواری زنانه
harness horse
اسب سواری یا بارکش
surfboards
تخته موج سواری
cavalcades
سواری گردش سواره
nag
اسب کوچک سواری
jodhpur
شلوار چسبان سواری
to give somebody a lift
به کسی سواری دادن
troopers
اسب سواری نظامی
trooper
اسب سواری نظامی
sailable
قابل سواری دردریا
equestrian
مربوط به اسب سواری
drives
رانش سواری دوندگی
drive
سواری کردن کوبیدن
drives
سواری کردن کوبیدن
drive
رانش سواری دوندگی
velodrome
پیست دوچرخه سواری
surfmanship
مهارت در موج سواری
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
manege
اموزشگاه اسب سواری
to give somebody a ride
به کسی سواری دادن
motor road
جاده موتور سواری
outride
در سواری پیش افتادن از
barged
تخته بزرگ موج سواری
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
body surf
موج سواری بدون تخته
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
windsurfer
تخته موج سواری با بادبان
windsurfers
تخته موج سواری با بادبان
windsurfing
موج سواری با تخته و بادبان
rodeo
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeos
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
barge
تخته بزرگ موج سواری
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
barges
تخته بزرگ موج سواری
wake surfing
موج سواری بدنبال قایق
freestyle
موج سواری بامانور ازاد
eventing
انواع مسابقه اسب سواری
equitation
هنر سواری و مهار اسب
stick
تخته موج سواری شلاق
hotdogging board
تخته کوتاه موج سواری
to stand treat
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
charreada
سواری مکزیکی اسب وحشی
malibu
تخته فایبرگلاس موج سواری
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
australian pursuit
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
junk surf
امواج نامناسب برای موج سواری
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
noses
دماغه جلویی تخته موج سواری
haute ecole
تمرین اسب سواری از روی مانع
bodysurfing
موج سواری روی سینه وشکم
surf off
دور نهایی مسابقه موج سواری
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
to bike
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
tubing
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
to ride one's horse to death
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
this ground rides soft
این زمین برای سواری نرم است
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
caroche
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
catch a rail
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
italian pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
blown out
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
stall
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
cheats
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
pursuits
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
floater
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
kermesse
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
cheat
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
pursuit
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
stalling
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
cheated
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
madison
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
bareback riding
سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
serpentine
سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
big gun
سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
tilts
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
miss and out
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
goofy foot
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
horsy
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
shoot the tube
موج سواری در حفره موج
shoot the curl
موج سواری در حفره موج
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
fleas
کک گرفتن
retrieve
پس گرفتن
retrieved
پس گرفتن
renovating
از سر گرفتن
tithe
ده یک گرفتن از
tithes
ده یک گرفتن از
take
گرفتن
retrieves
پس گرفتن
abating
اب گرفتن از
retreated
پس گرفتن
abates
اب گرفتن از
abated
اب گرفتن از
retreating
پس گرفتن
retreats
پس گرفتن
takes
گرفتن
reoccupy
از سر گرفتن
abate
اب گرفتن از
flea
کک گرفتن
retreat
پس گرفتن
pushing
گرفتن
puddles
گل گرفتن
accompany
دم گرفتن
to put a stop to
را گرفتن
to call back
پس گرفتن
accompanies
دم گرفتن
to catch a fly
بل گرفتن
acquire
گرفتن
to catch on
گرفتن
to draw back
پس گرفتن
to get at
گرفتن
to hunt out
گرفتن
accompanied
دم گرفتن
overtakes
گرفتن
to lay a wager
گرفتن
overtaken
گرفتن
overtake
گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com