English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
Other Matches
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
fabricate سوار کردن
fabricated سوار کردن
assembles سوار کردن
mounts سوار کردن
rigged سوار کردن
fabricating سوار کردن
fabricates سوار کردن
assemble سوار کردن
modulating سوار کردن
assembled سوار کردن
take up سوار کردن
modulate سوار کردن
enchase سوار کردن
rigs سوار کردن
modulates سوار کردن
rig سوار کردن
mount سوار کردن
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
embark درکشتی سوار کردن
assembles سوار کردن قطعات
embarks درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride کسی را سوار کردن
take on مسافر سوار کردن
entrain سوار کردن کشیدن
setting up apparatus دستگاه سوار کردن
to give somebody a lift کسی را سوار کردن
staging سوار کردن جا دادن
setting up سوار کردن جاانداختن
sets سوار کردن جاانداختن
assemble سوار کردن قطعات
embarked درکشتی سوار کردن
set سوار کردن جاانداختن
imbark در کشتی سوار کردن
install سوار کردن جادادن
rodeos سوار کاری کردن
embarking درکشتی سوار کردن
rodeo سوار کاری کردن
pick up سوار کردن مسافر
assembled سوار کردن قطعات
to take ship در کشتی سوار کردن
mounting سوار کردن وسایل
modulates سوار کردن موج
modulate سوار کردن موج
modulating سوار کردن موج
installing سوار کردن جادادن
installs سوار کردن جادادن
remounting برگشتن دوباره سوار کردن
erects بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages انجمن عمل سوار کردن
juryrig سوار کردن موقت وسایل
mounting اسباب سوار شدن یا کردن
erect بناکردن سوار یا نصب کردن
remount برگشتن دوباره سوار کردن
erecting بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted برگشتن دوباره سوار کردن
assemblage انجمن عمل سوار کردن
removable قابل سوار و پیاده کردن
remounts برگشتن دوباره سوار کردن
erected بناکردن سوار یا نصب کردن
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
the setting of a gem سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
piggyback پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggybacks پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
cavalry man سوار در سوار نظام
piggyback <idiom> روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
mounts قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled سوار کردن گردهمایی کردن
assembles سوار کردن گردهمایی کردن
assemble سوار کردن گردهمایی کردن
to give one a lift کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
floppy دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
staff پرسنل
staffs پرسنل
staffed پرسنل
personnel پرسنل
complementing پرسنل سازمانی
operating personnel پرسنل فعال
cadre پرسنل پیمانی
operations personal پرسنل عملیات
cadres پرسنل پیمانی
ship's company پرسنل ناو
adjutant general دایره پرسنل
complement پرسنل سازمانی
complemented پرسنل سازمانی
all hands کلیه پرسنل
shipmate پرسنل هم ناو
trooped پرسنل دار
troop پرسنل دار
permanent party پرسنل دایمی
crews پرسنل ناو
crewing پرسنل ناو
crewed پرسنل ناو
intransit strenth پرسنل سیال
personnel officer افسر پرسنل
trooping پرسنل دار
turout تجمع پرسنل
complements پرسنل سازمانی
crew پرسنل ناو
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
regular پرسنل کادر منظم
military pay order لیست حقوقی پرسنل
turout جمع شدن پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
regulars پرسنل کادر منظم
proceed time زمان انتقال پرسنل
ration method روش تغذیه پرسنل
staffs پرسنل ستاد ستادی
quarters محل اسایشگاه پرسنل
evacuees پرسنل تخلیه شده
evacuee پرسنل تخلیه شده
lag rate میزان کسری پرسنل
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
service number شماره خدمتی پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
staffed پرسنل ستاد ستادی
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
horse اسب دار کردن سوار اسب کردن
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com