English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
Other Matches
solves یافتن پاسخ یک مشکل
solving یافتن پاسخ یک مشکل
solved یافتن پاسخ یک مشکل
solve یافتن پاسخ یک مشکل
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
solution پاسخ یک مشکل
solutions پاسخ یک مشکل
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
come up with <idiom> یافتن پاسخ
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن پاسخ برای مشکلی
problems یافتن پاسخ برای مشکلی
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Beats me! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
jigsaws مشکل
problem مشکل
scarc ely مشکل
problems مشکل
jigsaw مشکل
uphill مشکل
difficult مشکل
quandaries مشکل
quandary مشکل
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
harder مشکل شدید
free from error <adj.> بدون مشکل
head above water <idiom> آشکاری مشکل
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
knots مشکل عقده
hard مشکل شدید
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
hardest مشکل شدید
knot مشکل عقده
ills مشکل سخت
hard to please مشکل پسند
floorer سوال مشکل
What's the problem? مشکل کجاست؟
finically مشکل پسندانه
finicality مشکل پسندی
feeding problem مشکل تغذیه
fastidiousness مشکل پسندی
f.in taste مشکل پسند
exquisite taste مشکل پسندی
ill مشکل سخت
deep water <idiom> مشکل سخت
hardly مشکل بزحمت
ill- مشکل سخت
open sesame مشکل گشا
bisexuals خنثی مشکل
bisexual خنثی مشکل
error description توضیح مشکل
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
description of error توضیح مشکل
defect description توضیح مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
sound <adj.> بدون مشکل
fault description توضیح مشکل
problem identification بازشناسی مشکل
miminy piminy مشکل پسند
picksome مشکل پسند
immaculate <adj.> بدون مشکل
flawless <adj.> بدون مشکل
faultless <adj.> بدون مشکل
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
impeccable <adj.> بدون مشکل
fastidious مشکل پسند
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Gordian knot مشکل معما مانند
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
problem child کودک مشکل افرین
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
resource person فرد مشکل گشا
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
Gordian knots مشکل معما مانند
problem behavior رفتار مشکل افرین
end در انتها یا پس از چندین مشکل
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
mystification مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy مشکل بدست امده
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
harden مشکل کردن سخت شدن
hardens مشکل کردن سخت شدن
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
matter مشکل یا مساله قابل بحث
finicking جلوه فروش مشکل پسند
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
matters مشکل یا مساله قابل بحث
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
replication پاسخ
response پاسخ
replied پاسخ
replies پاسخ
answering پاسخ
reply پاسخ
replying پاسخ
responsions پاسخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com