Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
questioner
سوال کننده
questioners
سوال کننده
Other Matches
inquiry
سوال
quaere
سوال
questioned
سوال
inquiries
سوال
question
سوال
questions
سوال
answers
پاسخ به یک سوال
answering
پاسخ به یک سوال
floorer
سوال مشکل
essay question
سوال انشایی
answered
پاسخ به یک سوال
question mark
علامت سوال
question marks
علامت سوال
leading question
سوال تلقینی
unasked
سوال نشده
querying
پرس و جو سوال
query
پرس و جو سوال
questionable
قابل سوال
answer
پاسخ به یک سوال
queried
پرس و جو سوال
leading questions
سوال تلقینی
queries
پرس و جو سوال
questionable results
نتایج سوال برانگیز
heckling
سوال پیچ کردن
heckles
سوال پیچ کردن
heckled
سوال پیچ کردن
heckle
سوال پیچ کردن
raise a question
مطرح کردن سوال
pose a question
سوال مطرح کردن
stichomythia
سوال وجواب در نفری
questionable
سوال برانگیز مشکوک
to overwhelm with questions
سوال پیچ کردن
to p any one with question
کسی را سوال پیچ کردن
on faith
<idiom>
بدون هیچ سوال یا اثباتی
to pelt somebody with questions
کسی را سوال پیچ کردن
catechisms
کتاب سوال وجواب دینی
catechism
کتاب سوال وجواب دینی
appose
مورد سوال واقع شدن
posing
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
pose
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
poses
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posed
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
litanies
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
five fundamental economic questions
پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
litany
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
menu display
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
queries
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
skittish
رم کننده
rebutter
رد کننده
refutative
رد کننده
attacking
تک کننده
mitigatory
کم کننده
solver
حل کننده
fillers
پر کننده
commulator
یک سو کننده
deletive
حک کننده
refuser
رد کننده
ear-splitting
کر کننده
spurner
رد کننده
squasher
له کننده
catterer
پچ پچ کننده
mitigative
کم کننده
squelcher
له کننده
mumbler
من من کننده
refutatory
رد کننده
noncommittal
رد کننده
syncopator
غش کننده
puffer
پف کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com