English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (9 milliseconds)
English Persian
fuel سوخت
fueled سوخت
fuelled سوخت
fuelling سوخت
fuels سوخت
firing سوخت
propellant سوخت
propellants سوخت
gasoline سوخت
combustion سوخت
catabolism سوخت
dissimilation سوخت
power fuel سوخت
stoker سوخت
burner frame سوخت
Other Matches
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
octane سوخت ماشینی
fossil fuels سوخت سنگوارهای
rocket fuel سوخت راکت
feeders سوخت رسان
liquid fuel سوخت مایع
refueling سوخت گیری
raw fuel سوخت خام
refuelled سوخت گیری
fossil fuel سوخت سنگوارهای
tank ماشین سوخت
fuel air pump بوستر سوخت
metabolical سوخت وسازی
motor fule سوخت موتوری
liquid propellant سوخت مایع
oil firing سوخت روغنی
metabolic سوخت و سازی
refuels سوخت گیری
fueling سوخت گیری
feeder سوخت رسان
refuelling سوخت گیری
refueled سوخت گیری
it excited my pity دلم سوخت
fuel gas سوخت گازی
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
carburator سوخت رسان
fuel economy اقتصاد سوخت
chemical fuel سوخت شیمیایی
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fuel consumption مصرف سوخت
fire teazer سوخت انداز
firer سوخت انداز
feed tank مخزن سوخت
fuel grade درجه سوخت
fuel injection سوخت رسانی
fuel meter سوخت سنج
ion burn یون سوخت
avgas سوخت طیاره
aviation fuel سوخت هواپیما
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
fuel storage انبار سوخت
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel pump پمپ سوخت
bulk petroleum سوخت مخزنی
domestic fuel سوخت خانگی
rocket fuel سوخت موشک
fuelled سوخت موتور
burner سوخت پاش
fuel سوخت موتور
fuel سوخت دادن
burners سوخت پاش
atomisers سوخت افشان
atomisers سوخت پاش
atomizer سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
atomizers سوخت پاش
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
atomizers سوخت افشان
fuelling سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
fuelled سوخت دادن
The house burned down . خانه سوخت
fueled سوخت موتور
fuels سوخت دادن
fuels سوخت موتور
thickened fuel سوخت جامد
stoker سوخت انداز
solid fuel سوخت جامد
fueled سوخت دادن
stoke سوخت ریختن در
chokes دریچه سوخت
solid propellant سوخت جامد
metabolism سوخت وساز
fireman سوخت انداز
jets سوخت پاش
jet سوخت پاش
fireman سوخت گیر
firemen سوخت انداز
firemen سوخت گیر
refuel سوخت گیری
jetted سوخت پاش
metabolisms سوخت و ساز
stoking سوخت ریختن در
choked دریچه سوخت
metabolism سوخت و ساز
stokes سوخت ریختن در
choke دریچه سوخت
jetting سوخت پاش
metabolisms سوخت وساز
stoked سوخت ریختن در
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
feed pump پمپ سوخت رسانی
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
feeder vessel کشتی سوخت رسان
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
stoker متصدی سوخت کوره
stokehold محل سوخت ریزی
liquid propellant سوخت مایع موشک
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
liquid rocket راکت سوخت مایع
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
injector pump پمپ تزریق سوخت
injector nozzle نازل سوخت پاش
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line لوله سوخت رسانی
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
i fell pity for him دلم برایش سوخت
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
burner nozzle نازل سوخت پاش
bunkering دخیره سوخت در کشتی
refuel سوخت گیری کردن
firing عمل سوخت دادن
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
refuelled سوخت گیری کردن
refuel تجدید سوخت کردن
breeder rocket راکت سوخت ساز
fueled سوخت گیری کردن
throttles دستگاه کنترل سوخت
fuelled سوخت گیری کردن
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
fuels سوخت گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
basal metabolism سوخت و ساز پایه
refueled تجدید سوخت کردن
baf ضریب تعدیل سوخت
refuels تجدید سوخت کردن
refuels سوخت گیری کردن
diergolic سوخت مایع ثابت
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
throttling دستگاه کنترل سوخت
throttle دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
fuel سوخت گیری کردن
refueling سوخت گیری کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refueled سوخت گیری کردن
refuelling سوخت گیری کردن
jet b نوعی سوخت تقطیر شده
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
fuels تقویت سوخت گیری کردن
afterburning عملیات بعد از احتراق سوخت
fuels سوخت ماده قابل اشتعال
acid base metabolism سوخت ساز اسید- باز
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
fuelling سوخت ماده قابل اشتعال
basal metabolic rate اهنگ سوخت و ساز پایه
reviving وصول مطالبات سوخت شده
burner nozzle شیپوره یاافشانک سوخت پاش
fuel سوخت ماده قابل اشتعال
catabolism سوخت موادغذایی دربافت ها فروساخت
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
fuel تقویت سوخت گیری کردن
pops سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
popped سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
bunkering ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
fuelled سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
pop سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
fueled سوخت ماده قابل اشتعال
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com