English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
broil سوختن
broiled سوختن
broiling سوختن
broils سوختن
burn سوختن
burns سوختن
combustion سوختن
consumption سوختن
burn in سوختن
to burn out سوختن
Other Matches
blow out سوختن انفجار
afire در حال سوختن
singeing سوختن بودادن
singes سوختن بودادن
smoldered سوختن ودودکردن
smoldering سوختن ودودکردن
melted از گرما سوختن
smolders سوختن ودودکردن
smoulders سوختن ودودکردن
smoulder سوختن ودودکردن
smouldering سوختن ودودکردن
smouldered سوختن ودودکردن
singed سوختن بودادن
singe سوختن بودادن
to grin and bear it سوختن وساختن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
smolder سوختن ودودکردن
pyric مربوط به سوختن
heating value گرمای سوختن
heat value گرمای سوختن
heat of combustion گرمای سوختن
incinerating بااتش سوختن
incinerates بااتش سوختن
incinerated بااتش سوختن
incinerate بااتش سوختن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
to burn away سوختن و تمام شدن
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
degressive burning سوختن طولانی خرج
bake سوختن خشک کردن
singe بطور سطحی سوختن
burns سوختن مشتعل شدن
burn دراتش شهوت سوختن
singed بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
flammable قابل سوختن اتشگیر
baked سوختن خشک کردن
singes بطور سطحی سوختن
flares باشعله نامنظم سوختن
burns دراتش شهوت سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
burn سوختن مشتعل شدن
bakes سوختن خشک کردن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com