English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
Other Matches
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
doping تغلیظ
condensation تغلیظ
condenser تغلیظ کننده
condense تغلیظ کردن
condensed تغلیظ شده
condensing تغلیظ کردن
condenses تغلیظ کردن
unthickened تغلیظ نشده
gasoline gels بنزین تغلیظ شده
concentrating تمرکز دادن تغلیظ
concentrates تمرکز دادن تغلیظ
concentrate تمرکز دادن تغلیظ
concenter تمرکز دادن تغلیظ کردن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
maple syrup شربتی که از تغلیظ انواع افراتهیه میشود
pyrocondensation تغلیظ یا تکاثف شیمیایی بوسیله حرارت
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
gaduate درجه بندی کردن تغلیظ کردن
incondensable خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
condensate تغلیظ شده منقبض شده
fueled سوخت
stoker سوخت
firing سوخت
power fuel سوخت
dissimilation سوخت
propellant سوخت
propellants سوخت
gasoline سوخت
fuel سوخت
combustion سوخت
fuelled سوخت
burner frame سوخت
fuelling سوخت
catabolism سوخت
fuels سوخت
fuel economy اقتصاد سوخت
fuel air pump بوستر سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
feed tank مخزن سوخت
fueling سوخت گیری
liquid propellant سوخت مایع
motor fule سوخت موتوری
carburator سوخت رسان
metabolical سوخت وسازی
metabolic سوخت و سازی
domestic fuel سوخت خانگی
fuel consumption مصرف سوخت
atomizer سوخت پاش
tank ماشین سوخت
fire teazer سوخت انداز
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fossil fuels سوخت سنگوارهای
gas fuel سوخت گازی
fuel meter سوخت سنج
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fuel pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel storage انبار سوخت
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
bulk petroleum سوخت مخزنی
fuel gas سوخت گازی
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel filter صافی سوخت
feeder سوخت رسان
feeders سوخت رسان
octane سوخت ماشینی
fuel grade درجه سوخت
fuel injection سوخت رسانی
liquid fuel سوخت مایع
it excited my pity دلم سوخت
ion burn یون سوخت
firer سوخت انداز
avgas سوخت طیاره
aviation fuel سوخت هواپیما
chemical fuel سوخت شیمیایی
fuelled سوخت موتور
atomisers سوخت افشان
atomisers سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
atomizers سوخت پاش
fuel سوخت موتور
fuel سوخت دادن
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
stoked سوخت ریختن در
atomizer سوخت افشان
stokes سوخت ریختن در
stoking سوخت ریختن در
burners سوخت پاش
burner سوخت پاش
stoker سوخت انداز
fuelled سوخت دادن
fuelling سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
stoke سوخت ریختن در
The house burned down . خانه سوخت
fuels سوخت دادن
fueled سوخت موتور
fuels سوخت موتور
fueled سوخت دادن
thickened fuel سوخت جامد
solid fuel سوخت جامد
chokes دریچه سوخت
metabolism سوخت وساز
metabolism سوخت و ساز
refuel سوخت گیری
solid propellant سوخت جامد
rocket fuel سوخت موشک
refueled سوخت گیری
rocket fuel سوخت راکت
jetted سوخت پاش
refueling سوخت گیری
raw fuel سوخت خام
refuelled سوخت گیری
jets سوخت پاش
refuelling سوخت گیری
jet سوخت پاش
refuels سوخت گیری
oil firing سوخت روغنی
jetting سوخت پاش
firemen سوخت گیر
metabolisms سوخت وساز
metabolisms سوخت و ساز
fireman سوخت انداز
fireman سوخت گیر
firemen سوخت انداز
choked دریچه سوخت
choke دریچه سوخت
injector pump پمپ تزریق سوخت
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
injector nozzle نازل سوخت پاش
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
liquid propellant سوخت مایع موشک
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
liquid rocket راکت سوخت مایع
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
overfeed زیاد سوخت رساندن به
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
stoker متصدی سوخت کوره
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
i fell pity for him دلم برایش سوخت
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
throttling دستگاه کنترل سوخت
refuelled تجدید سوخت کردن
refueling سوخت گیری کردن
refueling تجدید سوخت کردن
stokehold محل سوخت ریزی
refueled سوخت گیری کردن
refueled تجدید سوخت کردن
refuel سوخت گیری کردن
breeder rocket راکت سوخت ساز
refuel تجدید سوخت کردن
refuelled سوخت گیری کردن
basal metabolism سوخت و ساز پایه
throttles دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
refuels سوخت گیری کردن
refuels تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
baf ضریب تعدیل سوخت
refuelling تجدید سوخت کردن
firing عمل سوخت دادن
fuels سوخت گیری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com