English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (4 milliseconds)
English Persian
passionate سودایی احساساتی
Other Matches
atrabilious سودایی
irascible سودایی
dartrous سودایی
bilious سودایی مزاج
bile خوی سودایی
choleric سودایی مزاج
hypochondriac سودایی ادم افسرده
hypochondriacs سودایی ادم افسرده
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
emotional احساساتی
affectional احساساتی
sentimental احساساتی
gushy احساساتی
soft boiled احساساتی
sentiment احساساتی
ebullient احساساتی
sensationalist احساساتی
tear-jerker احساساتی
tear-jerkers احساساتی
passional احساساتی
emotionally احساساتی
rose water لطیف احساساتی
sappy خیلی احساساتی
sentimentalism حالت احساساتی
sentimentalize احساساتی کردن
cloying بسیار احساساتی
cold fish غیر احساساتی
go off the deep end <idiom> احساساتی شدن
emotionalize احساساتی کردن
emotionalist شخص احساساتی
emotionalism احساساتی بودن
sensationally احساساتی موثر
sensational احساساتی موثر
lyric غزلی احساساتی
sentimentality حالت احساساتی
pathetic موثر احساساتی
hysterics حمله احساساتی
overreacts بیخود احساساتی شدن
overreacted بیخود احساساتی شدن
maudlin ضعیف وخیلی احساساتی
overreacting بیخود احساساتی شدن
to affect somebody کسی را احساساتی کردن
overreact بیخود احساساتی شدن
mawkish بطور زننده احساساتی
mushy حریره یاخمیرمانند احساساتی
torch song شعر احساساتی وعشقی
rhapsody قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
rhapsodies قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
torch singer خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
to get worked up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to work oneself up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
barbershop وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com