English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (29 milliseconds)
English Persian
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
Other Matches
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
punctures پنچر
punctured پنچر
puncture پنچر
puncturing پنچر
I have a flat [tire] . من پنچر کرده ام.
flat tire [American] چرخ پنچر
flat tyre [British] چرخ پنچر
flat tyres [British] چرخ های پنچر
flat tires [American] چرخ های پنچر
punctures پنچر شدن ماشین
puncturing پنچر شدن ماشین
puncture پنچر شدن ماشین
punctured پنچر شدن ماشین
to have a flat tire [tyre] پنچر بودن [لاستیک اتومبیل ]
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
I've a flat tyre. یک طایر اتومبیلم پنچر شده است.
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pool سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
bores سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
punches سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
transfix سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
pools سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
broached سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
lancinate بانیزه سوراخ کردن
puncturing سوراخ کردن شکست
punches سوراخ ایجاد کردن
tusks سوراخ کردن یا کندن
puncture سوراخ کردن شکست
broaches سوراخ کردن قایق
punctures سوراخ کردن شکست
pertusion عمل سوراخ کردن
tusk سوراخ کردن یا کندن
punch مهر کردن سوراخ
gride سوراخ کردن فرورفتن
punctured سوراخ کردن شکست
punches مهر کردن سوراخ
pecking بانوک سوراخ کردن
burr بامته سوراخ کردن
pecked بانوک سوراخ کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
peck بانوک سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن قایق
burrs بامته سوراخ کردن
burring بامته سوراخ کردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
transfixion عمل سوراخ کردن
pecks بانوک سوراخ کردن
spit سوراخ کردن تف انداختن
spits سوراخ کردن تف انداختن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
precision bore سوراخ کردن دقیق
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
prong باچنگ ک سوراخ کردن
broached سوراخ کردن قایق
punched مهر کردن سوراخ
punch سوراخ ایجاد کردن
back drill از پشت سوراخ کردن
broach سوراخ کردن قایق
hollow forge سوراخ کردن گرم
punched سوراخ ایجاد کردن
burred بامته سوراخ کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
drill سوراخ کردن چاه کندن
drilled سوراخ کردن چاه کندن
drills سوراخ کردن چاه کندن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
jab خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
punch منگنه کردن سوراخ کردن
impale سوراخ کردن احاطه کردن
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
gimlets سوراخ کردن مته کردن
gimlet سوراخ کردن مته کردن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block قالب سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
awl سوراخ کن
punches سوراخ کن
pumiceous سوراخ سوراخ
puncture سوراخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com