Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
progressive burning
سوزش تدریجی
Other Matches
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phased
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
deflagration
سوزش
irritations
سوزش
irritation
سوزش
ignition
سوزش
nip
سوزش
nipped
سوزش
nips
سوزش
combustion
سوزش
combustibility
قابلیت سوزش
prickling
سوزش دار
caustic
سوزش اور
nippy
سوزش دار
causalgia
سوزش عصبی
heartburn
سوزش معده
gas burning
سوزش گاز
stings
خلش سوزش
sting
خلش سوزش
burns
سوزش موادمنفجره
burn
سوزش موادمنفجره
irritant
سوزش اور
abradant
سوزش اور
abrasive
سوزش آور
burning rate
نواخت سوزش
pyrosis
سوزش معده
urticate
سوزش دادن
stinging
خلش سوزش
smart
سوزش داشتن
smarted
سوزش داشتن
smarter
سوزش داشتن
smartest
سوزش داشتن
smarting
سوزش داشتن
smarts
سوزش داشتن
urticarial
خارش سوزش
urticaria
خارش سوزش
irritative
سوزش اور
urticant
سوزش دار
irritants
سوزش اور
painful urination
سوزش ادرار
[پزشکی]
dysuria
سوزش ادرار
[پزشکی]
inoxidize
از سوزش باز داشتن
irritating
رنجاننده سوزش اور
pangs
درد سوزش ناگهانی
pang
درد سوزش ناگهانی
abrasives
سوزش اور سایا
irritatingly
بطور سوزش اور
painful urination
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
dysuria
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
twinge
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinges
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
alkali proof
مقاومت محلول سوزش اور
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
shoot
درد کردن سوزش داشتن
shoots
درد کردن سوزش داشتن
step by step
تدریجی
slowed
تدریجی
slower
تدریجی
slows
تدریجی
step wise
تدریجی
slowest
تدریجی
step-by-step
تدریجی
gradational
تدریجی
gradatory
تدریجی
imperceptible
تدریجی
slowing
تدریجی
gradual
تدریجی
progressive
تدریجی
slow
تدریجی
piecemeal
تدریجی
neutral burning
سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
tingle
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingles
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingled
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingling
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
instillation
ریزش تدریجی
insti
تلقین تدریجی
insti
ریزش تدریجی
quantize
تدریجی کردن
quantizer
تدریجی کننده
gradualness
تدریجی بودن
graduality
تدریجی بودن
partial shipment
حمل تدریجی
piecemeal
بطور تدریجی
scale down
کاهش تدریجی
progressive relaxation
ارمیدگی تدریجی
progressive paralysis
فلج تدریجی
step by step excitation
تحریک تدریجی
progressive assambly
نصب تدریجی
piecemeal
بتدریج تدریجی
living death
مرگ تدریجی
progress payments
پرداخت تدریجی
glaucoma
کوری تدریجی
delelopment
تکامل تدریجی
corrosion
فساد تدریجی
evolution
تکامل تدریجی
erosion
تحلیل تدریجی
evanescence
زوال تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
fail soft
با خرابی تدریجی
fail soft
تخریب تدریجی
gradations
انتقال تدریجی
fail softly
با خرابی تدریجی
gradual
شیب تدریجی واهسته
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
evolution
تحول تکامل تدریجی
graduates
تغییر تدریجی کردن
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
intergradation
محو سازی تدریجی
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
graduating
تغییر تدریجی کردن
graduate
تغییر تدریجی کردن
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
abklingen
محو شدن تدریجی احساس
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
funny bone
<idiom>
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
creeps
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gum
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creep
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gums
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
light and heavy system
روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
degressive burning
اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
irritates
خراش دادن سوزش دادن
irritate
خراش دادن سوزش دادن
irritament
خراش اور سوزش اور
irritated
خراش دادن سوزش دادن
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
revisionism
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
corrsion
فساد تدریجی فساد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com