Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (9 milliseconds)
English
Persian
switchman
سوزن بان راه اهن
Search result with all words
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
whisker
سوزن بلور
needle
سوزن
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle
سوزن دوزی کردن
needle
با سوزن تزریق کردن
needle
سوزن پیکاپ
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled
سوزن
needled
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needled
سوزن دوزی کردن
needled
با سوزن تزریق کردن
needled
سوزن پیکاپ
needled
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
سوزن
needles
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles
سوزن دوزی کردن
needles
با سوزن تزریق کردن
needles
سوزن پیکاپ
needles
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling
سوزن
needling
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling
سوزن دوزی کردن
needling
با سوزن تزریق کردن
needling
سوزن پیکاپ
needling
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
eye
دهانه سوراخ سوزن
eye
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing
دهانه سوراخ سوزن
eyeing
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes
دهانه سوراخ سوزن
eyes
گوشوارهای سوراخ سوزن
eying
دهانه سوراخ سوزن
eying
گوشوارهای سوراخ سوزن
prickling
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
pin
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin
ورودی با سه سوزن
pinned
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
ورودی با سه سوزن
pinning
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
ورودی با سه سوزن
prick
خراش سوزن
pricked
خراش سوزن
pricking
خراش سوزن
pricks
خراش سوزن
inject
سوزن زدن
injected
سوزن زدن
injecting
سوزن زدن
injects
سوزن زدن
bard
سوزن
bards
سوزن
jack
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
switch
سوزن دوراهی
switched
سوزن دوراهی
switches
سوزن دوراهی
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
needlework
کار سوزن دوزی
housewife
سوزن دان
housewives
سوزن دان
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
gate
سوزن اتصال به یک FET
gates
سوزن اتصال به یک FET
acupuncture
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
styli
سوزن
stylus
سوزن
styluses
سوزن
acicular
سوزن وار
aciculate
سوزن وار
aciform
بشکل سوزن
acupunctuate
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
belonephebia
سوزن هراسی
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
catwhisker
سوزن بلور
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
core nail
سوزن هسته
darning needle
سوزن رفوگری
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
dog spike
سوزن نوک گیر
drill extractor
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
drilling pipe
سوزن حفاری
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
fancy work
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
firing pin
سوزن اتش
firing pin
سوزن قفل اتش
firing pin
سوزن ماشه
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
needle book
سوزن دان کتابی
needle lace
کار سوزن دوزی
needle point
نوک سوزن
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
Other Matches
needleful
یک سوزن نخ
switch point
سوزن
stilus
سوزن
staple
سوزن منگنه
test point
سوزن ازمایشی
touch needle
سوزن محک
vga
- سوزن یا پورت
darning neddle
سوزن رفوگری
work baskets
سبد سوزن و نخ
work basket
سبد سوزن و نخ
the eye of the needle
سوراخ سوزن
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
sew
سوزن کاری
packing needle
سوزن جوالدوزی
pointsman
سوزن بان
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
vaccine point
سوزن ابله کوبی
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
embriodery
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com