English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
English Persian
firing pin سوزن ماشه
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point سر سوزن سوزن دوزی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
trigger ماشه
triggers ماشه
triggered ماشه
triggerman ماشه کش
pincer ماشه
pinchers ماشه
trigger bar میله ماشه
percussion lock ماشه تفنگ
trigger control تنظیم با ماشه
trigger squeeze کشیدن ماشه
hammers ماشه چخماق
triggers ماشه اسلحه
hammered ماشه چخماق
trigger bar اهرم ماشه
hammer ماشه چخماق
triggering ماشه کشی
trips چکانیدن ماشه
tripped چکانیدن ماشه
trip چکانیدن ماشه
trigger ماشه اسلحه
gun cotton طناب ماشه
triggered ماشه تفنگ
triggers ماشه تفنگ
triggered ماشه اسلحه
trigger ماشه تفنگ
slackest قوزک اول ماشه
trigger چرخ نگهدار ماشه
triggers چرخ نگهدار ماشه
sear گیر در ماشه تفنگ
seared گیر در ماشه تفنگ
sears گیر در ماشه تفنگ
triggered چرخ نگهدار ماشه
slack قوزک اول ماشه
squeeze off تیراندازی با فشار ماشه
trigger squeeze فشار دادن ماشه
hair trigger ماشه دوم تفنگ
slacks قوزک اول ماشه
activate چکانیدن ماشه جنگ افزار
triggered spark gap دهانه جرقه ماشه دار
activating به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activates به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
bards سوزن
needles سوزن
needleful یک سوزن نخ
needle سوزن
bard سوزن
needled سوزن
styluses سوزن
stilus سوزن
styli سوزن
needling سوزن
stylus سوزن
switch point سوزن
switch سوزن دوراهی
firing pin سوزن اتش
drilling pipe سوزن حفاری
pointsman سوزن بان
switched سوزن دوراهی
housewife سوزن دان
aciform بشکل سوزن
packing needle سوزن جوالدوزی
aciculate سوزن وار
belonephebia سوزن هراسی
catwhisker سوزن بلور
acicular سوزن وار
core nail سوزن هسته
darning needle سوزن رفوگری
needle point نوک سوزن
switches سوزن دوراهی
injects سوزن زدن
work basket سبد سوزن و نخ
work baskets سبد سوزن و نخ
needles سوزن پیکاپ
the eye of the needle سوراخ سوزن
housewives سوزن دان
needled سوزن پیکاپ
darning neddle سوزن رفوگری
sew سوزن کاری
needle سوزن پیکاپ
whisker سوزن بلور
staple سوزن منگنه
vga - سوزن یا پورت
needling سوزن پیکاپ
injecting سوزن زدن
injected سوزن زدن
inject سوزن زدن
test point سوزن ازمایشی
pricks خراش سوزن
pricking خراش سوزن
pricked خراش سوزن
prick خراش سوزن
touch needle سوزن محک
pinning ورودی با سه سوزن
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
pin ورودی با سه سوزن
pinned ورودی با سه سوزن
needle book سوزن دان کتابی
firing pin سوزن قفل اتش
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
vaccine point سوزن ابله کوبی
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
needle lace کار سوزن دوزی
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
needles سوزن دوزی کردن
gates سوزن اتصال به یک FET
gate سوزن اتصال به یک FET
needles با سوزن تزریق کردن
eye دهانه سوراخ سوزن
eyeing دهانه سوراخ سوزن
eying گوشوارهای سوراخ سوزن
needlework کار سوزن دوزی
needling سوزن دوزی کردن
needling با سوزن تزریق کردن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
needled با سوزن تزریق کردن
needle سوزن دوزی کردن
drop on سوزن دوراهی خط اهن
needle با سوزن تزریق کردن
dog spike سوزن نوک گیر
eying دهانه سوراخ سوزن
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
needled سوزن دوزی کردن
switchman سوزن بان راه اهن
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
hypodermics سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
reeve ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
acupuncture روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
embriodery [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needled سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com