Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English
Persian
needle
سوزن پیکاپ
needled
سوزن پیکاپ
needles
سوزن پیکاپ
needling
سوزن پیکاپ
Other Matches
acupunctuate
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
pickup
پیکاپ
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
magnetic pickup
پیکاپ مغناطیسی
magnetic cartridge
پیکاپ مغناطیسی
phonograph pickup
پیکاپ گرامافون
scratch filter
صافی پیکاپ
phono pickup
پیکاپ گرامافون
piezoelectric pickup
پیکاپ بلورین
phone cartridge
پیکاپ گرامافون
reluctance pickup
پیکاپ مغناطیسی
crystal pickup
پیکاپ بلورین
cartridge
پیکاپ گرامافون
cartridges
پیکاپ گرامافون
variable reluctance pickup
پیکاپ مغناطیسی
phonograph connection
پریز مخصوص پیکاپ
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
bard
سوزن
bards
سوزن
needled
سوزن
needleful
یک سوزن نخ
stylus
سوزن
stilus
سوزن
switch point
سوزن
needle
سوزن
needles
سوزن
styluses
سوزن
needling
سوزن
styli
سوزن
switches
سوزن دوراهی
switched
سوزن دوراهی
switch
سوزن دوراهی
aciculate
سوزن وار
darning needle
سوزن رفوگری
drilling pipe
سوزن حفاری
core nail
سوزن هسته
catwhisker
سوزن بلور
firing pin
سوزن ماشه
housewife
سوزن دان
housewives
سوزن دان
belonephebia
سوزن هراسی
aciform
بشکل سوزن
firing pin
سوزن اتش
acicular
سوزن وار
injects
سوزن زدن
injecting
سوزن زدن
staple
سوزن منگنه
test point
سوزن ازمایشی
touch needle
سوزن محک
vga
- سوزن یا پورت
work basket
سبد سوزن و نخ
work baskets
سبد سوزن و نخ
the eye of the needle
سوراخ سوزن
darning neddle
سوزن رفوگری
sew
سوزن کاری
whisker
سوزن بلور
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
pointsman
سوزن بان
injected
سوزن زدن
inject
سوزن زدن
pricks
خراش سوزن
pricking
خراش سوزن
pricked
خراش سوزن
prick
خراش سوزن
packing needle
سوزن جوالدوزی
pinning
ورودی با سه سوزن
needle point
نوک سوزن
pinned
ورودی با سه سوزن
pin
ورودی با سه سوزن
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
needle lace
کار سوزن دوزی
needle book
سوزن دان کتابی
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
dog spike
سوزن نوک گیر
eyes
گوشوارهای سوراخ سوزن
vaccine point
سوزن ابله کوبی
needles
سوزن دوزی کردن
needlework
کار سوزن دوزی
needles
با سوزن تزریق کردن
needling
سوزن دوزی کردن
needling
با سوزن تزریق کردن
eye
دهانه سوراخ سوزن
eying
گوشوارهای سوراخ سوزن
eying
دهانه سوراخ سوزن
eyes
دهانه سوراخ سوزن
eyeing
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing
دهانه سوراخ سوزن
gate
سوزن اتصال به یک FET
needled
با سوزن تزریق کردن
eye
گوشوارهای سوراخ سوزن
needle
سوزن دوزی کردن
needle
با سوزن تزریق کردن
firing pin
سوزن قفل اتش
needled
سوزن دوزی کردن
gates
سوزن اتصال به یک FET
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
needles
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
switchman
سوزن بان راه اهن
needling
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
needled
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
jack
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
prickling
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
jacks
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
acupuncture
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
embriodery
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needled
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pin
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com