Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
army corps
سپاههای ارتش
Other Matches
army corps
سپاههای نیروی زمینی
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service
درخدمت ارتش در ارتش
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
field army
ارتش
army
ارتش
armies
ارتش
army stores
فروشگاه ارتش
standing army
ارتش دائمی
army group
گروه ارتش
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
regular army
ارتش منظم
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
army commander
فرمانده ارتش
army artillery
توپخانه ارتش
regular army
ارتش دائمی
active duty
ارتش کادر
standing army
ارتش منظم
the red army
ارتش سرخ
the rank and file
توده ارتش
the losses of the army
تلفات ارتش
general staff
ستاد ارتش
women's army corps
ارتش زنان
general issue
ملزومات ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
state guard
ارتش ایالتی
field army
ارتش صحرایی
field army
ارتش رزمی
combined arms army
ارتش مرکب
major
سرگرد ارتش
active army
ارتش کادر
irregulars
ارتش نامنظم
regular
ارتش کادر
standing
ارتش ثابت
regulars
ارتش کادر
constable
افسر ارتش
servicemen
عضو ارتش
serviceman
عضو ارتش
constables
افسر ارتش
militarism
ارتش سالاری
majoring
سرگرد ارتش
majored
سرگرد ارتش
pentagon
ارتش امریکا
pentagons
ارتش امریکا
military
جنگی ارتش
the main army
بخش عمده ارتش
women's army corps
قسمت زنان ارتش
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
standing army
ارتش کادر ثابت
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
USA
ارتش ایالات متحده
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
brass hats
افسر ارشد ارتش
armies
ارتش نیروی زمینی
army
ارتش نیروی زمینی
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
army troops
یکانهای رده ارتش
general officer
امرای ارتش امیران
general issue
تدارکات عمومی ارتش
brass hat
افسر ارشد ارتش
regiment
گردان در ارتش انگلیس
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
field grade
افسر ارشد ارتش
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
regiments
گردان در ارتش انگلیس
army service area
منطقه عقب ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
punitive article
قوانین جزایی ارتش
army alpha test
ازمون الفای ارتش
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
military justice
قوانین جزایی ارتش
martial
وابسته به ارتش نظامی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
regular army
ارتش کادر ثابت
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
agct
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
american defense service medal
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
militarist
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
commissariats
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
commissariat
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
generals
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com