English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
Other Matches
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
adaptive channel allocation تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
cursor movement keys کلیدهای حرکت مکان نما
rate constant ثابت سرعت
constant speed سرعت ثابت
velocity factor ثابت سرعت
velocity constant ثابت سرعت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
specific rate constant ثابت ویژه سرعت
reaction rate of constant ثابت سرعت واکنش
constant speed regulation تنظیم با سرعت ثابت
constant speed motor موتور با سرعت ثابت
cursor tracking حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
directorial هدایتی
directional هدایتی
constant of motion ثابت حرکت
dragging روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
rates سرعت حرکت
rate سرعت حرکت
pace سرعت حرکت
paced سرعت حرکت
paces سرعت حرکت
speeding سرعت حرکت
speeds سرعت حرکت
speed سرعت حرکت
alacrity [speed] سرعت حرکت
velocity سرعت حرکت
nippiness سرعت حرکت
promptitude سرعت حرکت
rapidity سرعت حرکت
rapidness سرعت حرکت
speediness سرعت حرکت
quickness سرعت حرکت
promptness سرعت حرکت
speed of action سرعت حرکت
swiftness سرعت حرکت
easiness [quickness] سرعت حرکت
celerity سرعت حرکت
fleetness سرعت حرکت
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
average speed سرعت متوسط حرکت
wind velocity سرعت حرکت باد
spanked با سرعت حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
immobilised از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilises از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilized از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilising از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilizes از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilize از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
freeze ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
immobilizing از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
freezes ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
cruising speed سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
variable displacement pump پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند
plotter با حرکت داده قلم به دو جهت و کاغذ ثابت
immobilize ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilises ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilized ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilised ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilising ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizes ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
plotters با حرکت داده قلم به دو جهت و کاغذ ثابت
fleet هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
fleets هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
remaining velocity سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
fleeting target هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
atmospheric braking کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
jitter خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
exchangeable درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
animation این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
animations این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
rudders سکان
helms سکان
rudder سکان
helm سکان
steerage سکان
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
coxswain سکان گیر
wheel indicator نشانگر سکان
afterpiece پشت سکان
put on rudder سکان گذاشتن
tiller flat سکان پاشنه
coxswain سکان قایق
elevator سکان تعادل
off take rudder سکان برداشتن
the rudder of a ship سکان کشتی
helmsman مسئول سکان
standard rudder 51 درجه سکان
helmsman سکان گیر
helmsmen سکان گیر
elevators سکان تعادل
steering compass قطبنمای سکان
helmsmen مسئول سکان
balanced rudder سکان متعادل
automatic steering device سکان خودکار
joysticks سکان هدایت
joystick سکان هدایت
navigators افسر سکان
navigator افسر سکان
kitchen rudder سکان کروی
steering gear دنده سکان
pilot house اطاق سکان
trick wheel چرخ سکان
rudder تیغه سکان
wheelhouses اطاق سکان
tillers دسته سکان
wheelhouse اتاق سکان
helms اهرم سکان
wheelhouse اطاق سکان
helms سکان پرواز
helm اهرم سکان
wheelhouses اتاق سکان
helm سکان پرواز
tiller دسته سکان
rudders تیغه سکان
tiller اهرم سکان کشتی
helms زاویه سکان از خط مستقیم
tiller دسته سکان قایق
lee helm سکان سمت پناه
helm زاویه سکان از خط مستقیم
elevator سکان بالا دهنده
lee helm سکان کمکی ناو
rudders سکان عقب هواپیما
elevators سکان بالا دهنده
helms سکان کشتی یا قایق
shift the rudder تغییر دادن سکان
absolute joystick سکان هدایت مطلق
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
tillers اهرم سکان کشتی
rudder سکان عقب هواپیما
tillers دسته سکان قایق
weather helm سکان سمت باد
helm سکان کشتی یا قایق
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com