English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
residents of tehran سکنه تهران اهالی تهران
Other Matches
the inhabitants of tehran ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
the inhabitants of tehran سکنه تهران
on the skirts of tehran د رحومه تهران
Tehran شهر تهران
domiciled in tehran مقیم تهران
domiciled in tehran ساکن تهران
the water supply of tehran تهیه اب تهران
residents of tehran ساکنین تهران
From Thehran to Shiraz. از تهران به شیراز
w.no of tehran بخش 2 تهران
Tehran- paris and return ( vice –versa) . تهران ـ پاریس وبالعکس
In busy (crowded) streets of Tehran . درخیابانهای شلوغ تهران
proceed at once to tehran بی درنگ به تهران رهسپارشوید
the road to tehran راه یا جاده تهران
Foreign residents in tehran. خارجیان مقیم تهران
I know Tehran like the back of my hand . تهران رامثل کف دستم می شناسم
to live outside Tehran بیرون از تهران زندگی کردن
to live outside Tehran در حومه تهران زندگی کردن
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
the strangers in tehran بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
the rose of tehran زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I know Tehran like the palm of my hand. تمام سوراخ سنبه های تهران رابلدم
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
townsflk اهالی شهر
townspeople اهالی شهر
populace سکنه
over peopled پر سکنه
inhabitants سکنه
resident سکنه
dwellers سکنه
population سکنه
residents سکنه
populations سکنه
kakistocracy حکومت به دست بدترین اهالی
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
earth سکنه زمین
bleak <adj.> خالی از سکنه
blasted [uninhabitable] <adj.> خالی از سکنه
barren <adj.> خالی از سکنه
empty خالی از سکنه
lonely خالی از سکنه
desolate <adj.> خالی از سکنه
earths سکنه زمین
deserted <adj.> خالی از سکنه
habitancy جمعیت سکنه
habitance جمعیت سکنه
local national سکنه محلی
jayhawker لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
desolate خالی از سکنه کردن
unpeople خالی از سکنه کردن
plebiscitary وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
aboriginal سکنه اولیه اهل یک آب و خاک
aboriginals سکنه اولیه اهل یک اب و خاک
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Aborigines سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
municipium شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
Gohar carpet فرش گوهر [این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com