Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
peseta
سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
Other Matches
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
Spanish
اسپانیولی
hispanic
اسپانیولی
spaniard
اسپانیولی
matadors
گاوباز اسپانیولی
matador
گاوباز اسپانیولی
pistole
لیره اسپانیولی
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
piastre or ter
سکه سیمین اسپانیولی
fandango
یکجور رقص اسپانیولی
jennet
اسب اسپانیولی کوچک
malaguena
نوعی رقص اسپانیولی
fandangos
یکجور رقص اسپانیولی
tango
رقص چهارضربی اسپانیولی
saraband
رقص سنگین اسپانیولی
tangos
رقص چهارضربی اسپانیولی
flota
دسته کشتیهای اسپانیولی
tangoing
رقص چهارضربی اسپانیولی
tangoed
رقص چهارضربی اسپانیولی
pelota
بازی تنیس اسپانیولی
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
cha cha
نوعی رقص تند اسپانیولی
sombrero
کلاه لبه پهن اسپانیولی
morisco
عرب اسپانیولی ارایش عربی
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sombreros
کلاه لبه پهن اسپانیولی
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
approximate
تقریبی
approximated
تقریبی
approximative
تقریبی
approximate solution
حل تقریبی
proximate
تقریبی
approximates
تقریبی
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
ombre
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
rough guess
<idiom>
تخمین تقریبی
approx
مخفف تقریبی
give or take
تخمین تقریبی
sketched
نقشه تقریبی
approximate value
مقدار تقریبی
whereabouts
جای تقریبی
calculation
پاسخ تقریبی
whereabout
محل تقریبی
sketches
نقشه تقریبی
sketch
نقشه تقریبی
cypres
تقریبی نزدیک
rough estimate
براورد تقریبی
parametric estimate
تخمین تقریبی
mozarrab
عیسوی اسپانیولی که تابع پادشاهان عرب بود
mestiza
کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
approximate absolute temperature
دمای مطلق تقریبی
estimated time of departure
زمان تقریبی عزیمت
approximated
نزدیک امدن تقریبی
approximate
نزدیک امدن تقریبی
etd
زمان تقریبی حرکت
approximates
نزدیک امدن تقریبی
whereabout
حدود تقریبی مکان
approximate contour
میزان منحنی تقریبی
galleon
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleons
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
cirrus
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro cumulus
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
truncated
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncating
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncate
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
proxy variables
متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
no par
بی ارزش
naught
بی ارزش
valuing
ارزش
worthiness
ارزش
junky
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
fustian
بی ارزش
worthless
بی ارزش
regardant
با ارزش
values
ارزش
trivalency
سه ارزش
unvalued
بی ارزش
brummagem
بی ارزش
brummagem
کم ارزش
worm eaten
بی ارزش
shotten
بی ارزش
market value
ارزش
low level
کم ارزش
low grade
کم ارزش
picayubnish
بی ارزش
picayune
بی ارزش
trivalence
سه ارزش
big ticket
با ارزش
rubbish
بی ارزش
cost
ارزش
rewarding
پر ارزش
small change
کم ارزش
punk
بی ارزش
worth
با ارزش
worth
ارزش
valueless
بی ارزش
price
ارزش
punks
بی ارزش
avail
ارزش
value
ارزش
prices
ارزش
raffish
بی ارزش
treasure
با ارزش
expected value
ارزش منتظره
real value
ارزش واقعی
exchange value
ارزش مبادلهای
face value
ارزش اسمی
gross value
ارزش ناخالص
heat of combustion
ارزش گرمایی
quantitative value
ارزش کمی
heat value
ارزش گرمایی
heating value
ارزش گرمایی
quantitative value
ارزش مقداری
final value
ارزش نهایی
face value
ارزش صوری
exchange value
ارزش مبادله
heritage asset
میراث با ارزش
differential cost
ارزش نهایی
diagnostic value
ارزش تشخیصی
depreciation
کم ارزش شمردن
scale value
ارزش مقیاسی
decrease in value
کاهش ارزش
declared value
ارزش افهارشده
store of value
منبع ارزش
subjective value
ارزش ذهنی
surplus value
ارزش اضافی
salvage value
ارزش بازیافتنی
scrap value
ارزش اسقاطی
disvalue
بی ارزش کردن
rental value
ارزش اجارهای
rubbish
چیزپست و بی ارزش
kitsch
هنر بی ارزش
valence
توان ارزش
equity capital
ارزش ویژه
critical value
ارزش بحرانی
end value
ارزش انتهایی
economic value
ارزش اقتصادی
salavage value
ارزش اسقاطی
coupling valve
ارزش اتصال
production cost
ارزش ساخت
par value
ارزش اسمی
paradox of value
تناقض ارزش
capital
ارزش ویژه
monetary value
ارزش پولی
meed
پاداش ارزش
market value
ارزش بازاری
net net worth
ارزش خالص
objective value
ارزش واقعی
nominal value
ارزش اسمی
net worth
ارزش خالص
net value
ارزش خالص
numerical value
ارزش عددی
objective value
ارزش عینی
penny worth
ارزش یک پنی
manufacture cost
ارزش ساخت
man friday
کمک با ارزش
present value
ارزش حال
intrinsic value
ارزش ذاتی
present value
ارزش فعلی
influence value
ارزش تاثیر
increase in value
افزایش ارزش
present worth
ارزش حال
present worth
ارزش فعلی
it is of little worth
کم ارزش است
place value
ارزش مکانی
maintenance cost
ارزش نگهداری
loss of value
افت ارزش
logical value
ارزش منطقی
loan value
ارزش استقراض
loan value
ارزش وام
limiting value
ارزش نهایی
junk
کهنه و کم ارزش
premium
اضافه ارزش
premiums
اضافه ارزش
prime cost
ارزش اولیه
surrender value
ارزش بازخرید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com