Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
full bodied gold coin
سکه طلای تمام عیار
Other Matches
full-scale
تمام عیار
pukka
تمام عیار
full scale
تمام عیار
sterling
تمام عیار
dyed-in-the-wool
تمام عیار
pucka
تمام عیار
perfected
بی عیب تمام عیار
hip and thigh
یکسره تمام عیار
full bodied money
پول تمام عیار
perfecting
بی عیب تمام عیار
perfects
بی عیب تمام عیار
perfect
بی عیب تمام عیار
holergasia
روان پریشی تمام عیار
He was every inch a frenchman.
اویک فرانسوی تمام عیار بود
beau ideal
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
paper gold
طلای کاغذی
platinum sponge
اسفنج طلای سفید
ducat
مسکوک طلای قدیمی
platinous
دارای طلای سفید
gold leaf
ورقه طلای نازک
platinum
پلاتین یا طلای سفید
pounding
واحد مسکوک طلای انگلیسی
pound
واحد مسکوک طلای انگلیسی
international gold standard
پایه طلای بین المللی
pounded
واحد مسکوک طلای انگلیسی
gold import point
طلای خالص به فروشنده میدهد
pounds
واحد مسکوک طلای انگلیسی
gold bullion standard
پایه طلای غیر مسکوک
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
alloys
عیار
globetrotter
عیار
alloy
عیار
subtil
عیار
carats
عیار
globetrotters
عیار
carat
عیار
rover
عیار
errant
عیار
fineness
عیار
long headed
عیار
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
fineness
عیار فلزات
analyse
[British]
عیار گرفتن
analyze
[American]
عیار گرفتن
titration
تعیین عیار
gold carats f.
زرهیجده عیار
dissect
[analyse]
عیار گرفتن
assays
عیار گرفتن
assay
عیار گرفتن
assay
عیار گرفتن
examine
عیار گرفتن
check
عیار گرفتن
determine
عیار گرفتن
enquire into
عیار گرفتن
explore
عیار گرفتن
inspect
عیار گرفتن
survey
عیار گرفتن
scrutinize
عیار گرفتن
look into
عیار گرفتن
base ore
کانه کم عیار
title
عیار عوض
study
عیار گرفتن
assayer
صاحب عیار
plate mark
نشان عیار
evaluate
عیار گرفتن
bolt
[examine]
عیار گرفتن
titles
عیار عوض
investigate
عیار گرفتن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
assays
عیار گرفتن سنجش
pixing the coin
سنجش عیار سکه
hallmarks
انگ نشانه عیار
assay
عیار گرفتن سنجش
hallmark
انگ نشانه عیار
monetary stand
عیار قانونی مسکوکات
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
alloys
عیار زدن معتدل کردن
bullion
شمش فلزات با عیار معین
standards
عیار قانونی استاندارد مقرر
alloy
عیار زدن معتدل کردن
titrate
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
standarize
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
panorama
تمام نما اینه تمام نما
fullest
تمام
full-length
تمام قد
whole length
تمام قد
out-and-out
تمام
incomplete
نا تمام
full
تمام
out and out
تمام
yame
تمام
It's over.
تمام شد.
thorough
تمام
lion's share
تمام
all night
در تمام شب
entire
تمام
it is all up
تمام شد
complete
تمام
off
تمام
completing
تمام
completed
تمام
whole
تمام
completes
تمام
rounded
پر تمام
through
تمام
full-face
تمام رخ
full face
تمام رخ
thru
تمام
full length
تمام قد
dyed-in-the-wool
تمام و کمال
integrate
تمام کردن
yean round
در تمام سال
defunct
تمام شده
exhaustible
تمام شدنی
fulfills
تمام کردن
fulfilling
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
integrating
تمام کردن
due
تمام شده
use up
تمام کردن
integrates
تمام کردن
whole hog
تمام راه
wrap up
تمام شدن
yearlong
یکسال تمام
full-time
تمام وقت
full-page
تمام صفحه
spring-clean
تمام وکمالتمیزکردن
A whole week
یک هفته تمام
dyed-in-the-wool
به تمام معنی
through
تمام شده
full
تمام تکمیل
full
تمام قدرت
all-
: همه تمام
all day long
<idiom>
تمام روز
get (something) over with
<idiom>
تمام کردن
give out
<idiom>
تمام شده
lie-in
تمام شدن
fullest
تمام تکمیل
fullest
تمام قدرت
lie in
تمام شدن
peter
تمام شدن
fulfils
تمام کردن
par excellence
به تمام معنی
all d.
در تمام روز
depletable
تمام شدنی
fully automatic machine
تمام اتومات
fully automatic
تمام اتوماتیک
fullword
تمام کلمه
fullmouthed
تمام دندان
full word
تمام کلمه
full wave
تمام موج
full view
نمای تمام رخ
full tracked
تمام زنجیر
full tracked
تمام شنی
full time
تمام روز
full subtractor
تمام کاهشگر
full pay
مواجب تمام
full pay
حقوق تمام
full orbed
تمام روشن
full mouthed
تمام دندان
full moon
ماه تمام
get through
تمام کردن
give out
تمام شدن
processor
تمام کننده
payment in full
پرداخت تمام
over with
تمام شده
round d.
دوجین تمام
rounds complete
تیر تمام شد
run out of
تمام کردن
mast high
تمام افراشته
in full fig
درلباس تمام
short measure full measure
پیمانه تمام
in full
تمام وکمال
holosymmetric
تمام وجه
holohedron
تمام وجهی
holohedral
تمام وجه
he is fifty
تمام دارد
hade
شیب تمام
full duplex
تمام دو رشتهای
full blown
تمام کامل
to eat up
تمام کردن
cosecant
قطرفل تمام
consumptible
تمام شدنی
consummative
تمام کننده
completive
تمام کننده
to fill out
تمام کردن
to finish off
تمام کردن
full screen
تمام صفحه
by all means
با تمام وسائل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com