Dictiornary-Farsi | سکوت خاموشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 108 (2 milliseconds)

English	Persian
still	سکوت خاموشی
stiller	سکوت خاموشی
stillest	سکوت خاموشی
stills	سکوت خاموشی


Other Matches

dead hours	ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
calms	سکوت
standstil	سکوت
calming	سکوت
sub silentio	در سکوت
calmest	سکوت
calmer	سکوت
calmed	سکوت
calm	سکوت
glumness	سکوت
stillness	سکوت
doldrums	سکوت
quietism	سکوت
radio silence	سکوت رادیویی
silenced	سکوت ارامش
silences	سکوت ارامش
silencing	سکوت ارامش
silent running	سکوت زیردریایی
reticency	سکوت کم گویی
reticence	سکوت کم گویی
listening silence	سکوت رادیویی
consensus evidenced by silence	اجماع سکوت
quietist	اهل سکوت
radar silence	سکوت راداری
resting frequency	بسامد سکوت
taciturnity	سکوت ارامش
to bribe to silence	حق سکوت دادن
silence	سکوت ارامش
goose	علامت سکوت
hold one's peace <idiom>	سکوت کردن
observe silence	رعایت سکوت
consent presumed from silence	رضای مستنبط از سکوت
mum	سکوت شخص خاموش
observe silence	سکوت را رعایت کنید
mums	سکوت شخص خاموش
sufferance	سکوت موجب رضا
silence signifies consent	سکوت علامت رضاست
silent running	حرکت زیردریایی با سکوت
power cut	خاموشی
pipe down	خاموشی
obmutescence	خاموشی
sub silentio	در خاموشی
taciturnity	خاموشی
blackout	خاموشی
quies csnce or cency	خاموشی
quiescsnce or cency	خاموشی
electricity cut	خاموشی
power outage [American]	خاموشی
power failure	خاموشی
reticency	خاموشی
power blackout	خاموشی
black out	خاموشی
mums	خاموشی
reticence	خاموشی
silenced	خاموشی
silencing	خاموشی
curfews	خاموشی
curfew	خاموشی
blackouts	خاموشی
silences	خاموشی
extinction	خاموشی
mum	خاموشی
blackout	خاموشی
silence	خاموشی
silent approval	سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
silence prevailed	سکوت حکم فرما بود
Silence is golden . <proverb>	سکوت علامت رضا است.
quietism	فرقه متصوفه اهل سکوت
consent cannot be inferred from silence	سکوت علامت رضا نیست
obmutescence	خاموش نشینی سکوت عمدی
extinction	اطفاء خاموشی
experimental extinction	خاموشی ازمایشی
curfew	شیپور خاموشی
curfews	شیپور خاموشی
tatoo	فرمان خاموشی
taps	شیپور خاموشی
extinction voltage	ولتاژ خاموشی
turn in	شیپور خاموشی
dead hours	ساعات خاموشی در شب
curfew period	ساعات خاموشی
covert extinction	خاموشی نااشکار
puniness	ضعف خاموشی
blanking signal	پیام خاموشی
last post	شیپور خاموشی
blanking bars	نوارهای خاموشی
last port	شیپور خاموشی
delayed extinction	خاموشی درنگیده
simultaneous extinction	خاموشی همزمان
quiescence	بی حرکتی خاموشی
Silence prevailed every where.	سکوت همه جا را فرا گرفته بود
oyez	اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
retrace blanking	خاموشی خطوط بازگشتی
pipe down	سوت خاموشی ناو
battle lights	چراغ خاموشی شبانه
trappist	عضو فرقهای از راهبان مرتاض اهل سکوت
silert gives consent	خاموشی موجب رضا است
assembly	شیپور خاموشی دستگاه مرکب
to impose a curfew	خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
dimout	خاموشی چراغ ها در موقع حمله هوایی
lights out	علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
black out	قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
silence gives consent	سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
cone of silence	مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
black out	حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه