English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English Persian
check list سیاهه مقابله
checklist سیاهه مقابله
Other Matches
roster سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
rosters سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checks مقابله کردن مقابله
check مقابله کردن مقابله
checked مقابله کردن مقابله
to take an inventory of سیاهه
listings سیاهه
list سیاهه
listing سیاهه
invoice سیاهه
invoicing سیاهه
invoices سیاهه
invoiced سیاهه
proforma سیاهه فروش
property list سیاهه خواص
error list سیاهه خطاها
to take an inventory of سیاهه ماترک
output listing سیاهه خروجی
payroll سیاهه دستمزد
payroll سیاهه پرداخت
assembly list سیاهه همگذاری
program listing سیاهه برنامه
bill of quantites سیاهه چندی ها
list سیاهه جدول
list سیاهه برداشتن
listings سیاهه برداری
listing سیاهه برداری
commercial invoice سیاهه تجارتی
proforma invoice سیاهه مقدماتی
inventory فهرست اموال سیاهه
polling list سیاهه رای گیری
stock talking سیاهه برداری از موجودی
selective listing سیاهه برداری گزیده
invoiced صورت حساب سیاهه
invoices صورت حساب سیاهه
invoicing صورت حساب سیاهه
certified invoice سیاهه تائید شده
polling list سیاهه نمونه برداری
invoice صورت حساب سیاهه
indenture سیاهه رسمی زدندانه گذاری
consular invoice سیاهه تائید شده توسط کنسولگری
controlment مقابله
bucking مقابله
counterview مقابله
echo check مقابله
checking مقابله
confrontations مقابله
opposition مقابله
confrontation مقابله
collation مقابله
contrasts مقابله
checks مقابله
contrasting مقابله
check مقابله
transfer check مقابله
contrasted مقابله
checked مقابله
contrast مقابله
collations مقابله
limit check مقابله حدود
check point نقطه مقابله
validity check مقابله اعتبار
parity checking مقابله توازن
visual check مقابله بصری
cyclic check مقابله چرخهای
dynamic check مقابله پویا
crossecheck مقابله مجدد
diagnostic check مقابله تشخیصی
data check مقابله داده ها
checks and balance کنترل و مقابله
visual check مقابله دیداری
sequence checking مقابله ترتیبی
sight check مقابله چشمی
sight check مقابله نظری
sum check مقابله جمعی
spell checker مقابله گر املائی
system check مقابله سیستم
parity check مقابله ایستایی
parity check مقابله توازن
overflow check مقابله سرریز
opposability مقابله پذیری
modulo n check مقابله به پیمانه
marginal check مقابله مرزی
loop checking مقابله حلقه
twin check مقابله توام
sequence check مقابله ترتیب
selection check مقابله گزینش
collating مقابله کردن
retaliation مقابله به مثل
countered مقابله کردن
repel مقابله کردن
counter مقابله کردن
cross-examination پرسش و مقابله
reciprocity مقابله به مثل
repels مقابله کردن
collate مقابله کردن
repelling مقابله کردن
repelled مقابله کردن
collated مقابله کردن
algebra جبر و مقابله
beards مقابله کردن
beard مقابله کردن
cross-examinations پرسش و مقابله
countering مقابله کردن
check indicator نماینده مقابله
check boxes جعبههای مقابله
casting out nines مقابله نه نهی
built in check مقابله توکار
bucking coil پیچک مقابله
collates مقابله کردن
spot checks مقابله موضعی
acounter مقابله کردن
arithmetic check مقابله حسابی
automatic check مقابله خودکار
spot check مقابله موضعی
collate مقابله وتطبیق کردن
check مقابله کردن بررسی
collating مقابله وتطبیق کردن
tick off نشان رسیدگی و مقابله
checks مقابله کردن بررسی
reciprocate مقابله به مثل نمودن
odd even check مقابله فرد و زوج
checked مقابله کردن بررسی
collated مقابله وتطبیق کردن
vertical parity check مقابله توان عمدی
syntax checker مقابله نحوه گری
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
parity check مقابله کردن توازن
duplication check مقابله از راه تکرار
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
check indicator مشخص کننده مقابله
counter military مقابله باعملیات نظامی
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
hardware check مقابله سخت افزاری
collates مقابله وتطبیق کردن
dump check مقابله حین روبرداری
checking program برنامه مقابله کننده
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countered مقابله کردن تلافی کردن
countering مقابله کردن تلافی کردن
counter مقابله کردن تلافی کردن
resisted مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate مقابله کردن بی میلی کردن
resisting مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com