Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
robed in bleck
سیاه پوشیده
Search result with all words
he wears black
سیاه پوشیده است
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
Other Matches
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
larvated
پوشیده
dressed
پوشیده
veiled
پوشیده
defilade
پوشیده
covert
پوشیده
latent
پوشیده
inapparent
پوشیده
shaded
پوشیده
furriest
خز پوشیده
furry
خز پوشیده
occult
پوشیده
painted
پوشیده
impenetrable
پوشیده
crested
پوشیده
recondite
پوشیده
feathered
پوشیده
private
پوشیده
crypto
پوشیده
privates
پوشیده
florid
پوشیده از گل
overcast
پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
uncovered
غیر پوشیده
snow clad
برف پوشیده
habilitate
لباس پوشیده
solvated
حلال پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
concealed
پوشیده شده
feathery
پوشیده ازپر
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
beetle
پوشیده شدن
mystic sense
معنی پوشیده
beetles
پوشیده شدن
plumbeous
پوشیده از سرب
masked epilepsy
صرع پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
verrucous
پوشیده از گندمه
secret
اسرارامیز پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
cryptical
پوشیده مرموز
covered space
فضای پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
verrucose
پوشیده از گندمه
bosky
پوشیده ازبیشه
bosky
پوشیده از بوته
blotchy
پوشیده از لکه
armor basis
پوشیده با زره
acloud
پوشیده از ابر
cloudy
پوشیده از ابر
defiladed area
منطقه پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
stubbly
پوشیده از کاهبن
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
snowy
پوشیده از برف
shod
کفش پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
gesso
سطح پوشیده از بتونه
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
woody
چوبی پوشیده از چوب
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
bushed
ازبوته پوشیده شده
covered approach
راه نفوذی پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
ermined
جامه قاقم پوشیده
in mourning
جامه ماتم پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
rich clad
جامه فاخر پوشیده
incog
پوشیده بانام عوضی
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
sooty
سیاه
jet-black
سیاه سیاه
dogwood
سیاه ال
grimy
سیاه
ebon
سیاه
pitch dark
سیاه
pitchy
سیاه
sad coloured
سیاه
night black
سیاه
bogs
سیاه اب
glaucoma
اب سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com