Dictiornary-Farsi | سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله


Other Matches

tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
palpi	شاخک حساس
palpus	شاخک حساس سبیل
tentacular	دارای شاخک حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
lamellicorn	شاخک دار دارای شاخک پهن
horn	شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
virgin	سنبله
virginis	سنبله
virgins	سنبله
rar	سنبله
tau virginis	تو- سنبله
virgo	سنبله
goading	سیخک
gad	سیخک
goadsman	سیخک زن
goads	سیخک
goaded	سیخک
goad	سیخک
nog	سیخک
gaff	سیخک
wheatear	سنبله گندم
virgo	برج سنبله
alpha virginis	الفا- سنبله
panicle	سنبله متفرعه
spica	الفا- سنبله
icker	سنبله ذرت
spiculate	سیخک مانند
sclerite	سیخک متصلب
ox goad	سیخک گاورانی
hispid	سیخک دار
cluster bombs	سنبله دسته کردن
clusters	سنبله دسته کردن
cluster bomb	سنبله دسته کردن
virgo	صورت فکلی سنبله
cluster	سنبله دسته کردن
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
eared	خوشه کرده سنبله دار
spiculum	سیخک شبیه ستون فقرات
to goad somebody doing something	کسی را به انجام کاری سیخک زدن [اصطلاح مجازی]
to goad somebody into something	کسی را به انجام کاری سیخک زدن [اصطلاح مجازی]
antenna	شاخک
antennae	شاخک
ramus	شاخک
stemmed	شاخک
palpiferous	شاخک بر
stemming	شاخک
stems	شاخک
stem	شاخک
cornicle	شاخک
antennas	شاخک
antennule	شاخک
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
palpiform	شاخک مانند
palpate	شاخک دار
side contact	شاخک لامپ
top cap	شاخک لامپ
long horned grasshopper	ملخ شاخک دراز
corniculate	دارای شاخ یا شاخک
longicorn	دارای شاخک دراز
snagline mine	مین با شاخک شناور
trolley frog	شاخک ترن برقی
long horned beetle	سوسک شاخک درازخانواده Cerambycidae
switch horn	سویچ مین شاخک دار
antenna mine	مین شاخک دار دریایی
steeve	خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
vigilant	حساس
delicate	حساس
activator	حساس گر
acute	حساس
key <adj.>	حساس
ticklish	حساس
sentimental	حساس
tenderest	حساس
tendering	حساس
elastic demand	حساس
exquisite	حساس
critical	حساس
passible	حساس
tender	حساس
tendered	حساس
sensor	حساس
elastic	حساس
susceptive	حساس
prominent	حساس
supersensitive	حساس
sensitive clay	رس حساس
thin skinned	حساس
techy	حساس
sharp nosed	حساس
feisty	حساس
sensitive	حساس
alive	حساس
sensate	حساس
arabesque [Eslimi]	طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
key position	شغل حساس
key terrain	زمین حساس
key points	نقاط حساس
skinless	خیلی حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
supersensitive	فوق حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
supersensitive	حساس شده
high strung	بسیار حساس
hygrosensitive	حساس به رطوبت
gleg	حساس باهوش
keop soo	نقاط حساس
kittle	هوشیار حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
senseful	خیلی حساس
sensitive plant	گیاه حساس
vibrissa	موی حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensitization	حساس سازی
sensitization	حساس شدن
sensitizer	حساس کننده
sensory nerves	پیهای حساس
overstrung	خیلی حساس
pixilated	خیلی حساس
mimosa	گیاه حساس
starker	حساس سفت
sensitize	حساس شدن
sensitized	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
tenderised	حساس کردن
tenderises	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
sensitises	حساس کردن
critical facility	تاسیسات حساس
sensitize	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
starkest	حساس سفت
starkly	حساس سفت
tender	حساس بودن
tendered	حساس بودن
tenderest	حساس بودن
tendering	حساس بودن
sensitively	بطور حساس
insensitive	غیر حساس
insensitivity	غیر حساس
jumpy	بیقرار حساس
stark	حساس سفت
perceptive	حساس و باهوش
insensible	غیر حساس
sensitised	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitises	حساس شدن
critical item	اماد حساس
critical mass	توده حساس
elastic supply	عرضه حساس
feelingly	بطور حساس
sensitization	حساس کردن
critical position	پوزیسیون حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
tentacles	موی حساس جانور
supersensitive	فوق العاده حساس
sensitivity	حساس بودن به چیزی
tentacle	موی حساس جانور
touch panel	صفحه حساس به تماس
key position	موضع حساس و مهم
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
laminitis	اماس لایههای حساس
detecting circuit	مدار حساس مین
soft boiled	نیم بند حساس
kyusho	نقاط حساس بدن
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
touchier	نازک نارنجی حساس
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
tender minded	دارای فکر حساس
context sensitive	حساس نسبت به متن
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchy	نازک نارنجی حساس
vital points	نقاط حساس بدن
key terrain features	عوارض حساس زمین
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
sentient	حساس دستخوش احساسات
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
sensitivities	حساس بودن به چیزی
susceptible	حساس مستعد پذیرش
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور