English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
feudalism سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
Other Matches
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
feddality ملوک الطوایفی
feudal ملوک الطوایفی
feudalistic ملوک الطوایفی
feudalism ملوک الطوایفی
feudalize ملوک الطوایفی کردن
subinfeudate ملوک الطوایفی فرعی
chateau کاخ دوره ملوک الطوایفی دژ
seigniory قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
feudist متخصص حقوق وقوانین دوره ملوک الطوایفی
bailey دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
feddality تیولداری اقطاعداری فئودالیته
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
monk's hood گل تاج ملوک
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
feudally به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
ism اصول
doctrines اصول
doctrine اصول
technic اصول
teachings اصول
teaching اصول
roots اصول
root اصول
nitty-gritty اصول
tenet اصول
ism : اصول
principles اصول
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
opens 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
designation system سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
doctrine اصول حکمت
systems روش اصول
abolitionist اصول بردگی
systems اصول وجود
theory اصول نظری
system اصول وجود
system روش اصول
constitutionalism اصول مشروطیت
naziism اصول نازی
technics اصول فنی
nazism اصول نازی
neodoxy اصول نوین
doctrines اصول حکمت
accounting principles اصول حسابداری
copernician system اصول کپرنیک
theories اصول نظری
kinesiology اصول مکانیزم
monopolism اصول انحصار
monopolosm اصول انحصار
banking principles اصول بانکداری
general principles اصول کلی
technologically اصول فنی
chung shin اصول تکواندو
dogmas اصول عقاید
dogma اصول عقاید
technological اصول فنی
mormonism اصول mormon ها
mutualism اصول همکاری
tenets اصول مسلم
principles of economics اصول اقتصاد
methodologies علم اصول
grimacing ادا و اصول
communism اصول اشتراکی
economic principles اصول اقتصادی
grimaces ادا و اصول
grimaced ادا و اصول
grimace ادا و اصول
denial measures اصول ممانعت
modernism اصول امروزی
methodology علم اصول
politics اصول سیاسی
principles of economy اصول اقتصاد
prineipal parts اصول فعل
rational principle اصول عقلیه
tenet اصول مرام
relativity principles اصول نسبیت
roots and branches اصول وفروع
creationism اصول افرینش
functional اصول مبادی
principles of religion اصول مذهب
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
compatibility پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
image shearing principle اصول برش تصویر
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
fourteen points اصول چهارده گانه
hierarchism اصول سلسله مراتب
liberalism اصول ازادی خواهی
economization رعایت اصول اقتصادی
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
counter current principle اصول جریان متقابل
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
hedonics اصول خوشی ولذت
household art اصول خانه داری
fascism اصول عقاید فاشیست
democratism اصول حکومت ملی
principles of economics اصول علم اقتصاد
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism اصول ایین پروتستانت
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
mutualist طرفدار اصول همدستی
principled دارای اصول وعقاید
monarchism اصول سلطنت مستقل
probity پیروی دقیق از اصول
psychologism پیروی از اصول روانی
modernism اصول تجدد نوگرایی
planning principles اصول برنامه ریزی
code of procedure قانون اصول محاکمات
manichaeanism اصول فلسفه مانی
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
pauli اصول مذهبی پولس
ex post facto شامل اصول گذشته
individualism اصول استقلال فردی
technically مطابق اصول فنی
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
scientifically موافق اصول علمی
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
mouth ادا و اصول در اوردن
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
anomy بی توجهی به اصول دین
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
moralist معتقد به اصول اخلاق
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
moralists معتقد به اصول اخلاق
musically مطابق اصول موسیقی
gradualism رعایت اصول تدریج
naturalistic موافق با اصول طبیعی
anomie بی توجهی به اصول دین
revivalism اصول بیداری مذهبی
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
mouthing ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
mouths ادا و اصول در اوردن
rationale توضیح اصول عقاید
technique اصول مهارت روش فنی
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
principled اصولی پای بند اصول
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
techniques اصول مهارت روش فنی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com