Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
feudalism |
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی |
|
|
Other Matches |
|
feudality |
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی |
feddality |
ملوک الطوایفی |
feudal |
ملوک الطوایفی |
feudalistic |
ملوک الطوایفی |
feudalism |
ملوک الطوایفی |
feudalize |
ملوک الطوایفی کردن |
subinfeudate |
ملوک الطوایفی فرعی |
chateau |
کاخ دوره ملوک الطوایفی دژ |
seigniory |
قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی |
feudist |
متخصص حقوق وقوانین دوره ملوک الطوایفی |
bailey |
دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی |
feudalization |
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول |
sergeanty |
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول |
feudalist |
طرفدار اصول ملوک الطوایف |
feddality |
تیولداری اقطاعداری فئودالیته |
crash conversion |
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید |
union shop |
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند |
monk's hood |
گل تاج ملوک |
sanitize |
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن |
feudally |
به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول |
antinomian |
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد |
market socialism |
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد |
runs |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
run |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
sysgen |
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم |
blessed folder |
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند |
peripheral |
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود |
integrated |
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است |
standbys |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
standby |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
bifuel propulsion |
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی |
desk accessory |
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد |
coupling |
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم |
policonic projection |
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی |
download |
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور |
chcp |
در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند |
natives |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
design phase |
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده |
native |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
ES IS |
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان |
diabatic process |
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد |
demands |
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز |
tar |
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند |
demanded |
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز |
demand |
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز |
automatic levelling |
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار |
standby |
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود |
standbys |
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود |
three phase four wire system |
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه |
building block principle |
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity |
system diagnostics |
امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم |
bridge |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
bridges |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
bridged |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
mttf |
متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean |
desktop |
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم |
off load |
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی |
failures |
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا |
failure |
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا |
lambert projection |
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی |
expansion card |
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد |
warm boot |
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند |
ism |
اصول |
doctrines |
اصول |
doctrine |
اصول |
technic |
اصول |
teachings |
اصول |
teaching |
اصول |
roots |
اصول |
root |
اصول |
nitty-gritty |
اصول |
tenet |
اصول |
ism |
: اصول |
principles |
اصول |
link encryption |
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار |
slices |
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای |
slice |
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای |
opens |
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند |
teleran system |
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند |
open |
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند |
opened |
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند |
system flowchart |
نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم |
designation system |
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب |
doctrine |
اصول حکمت |
systems |
روش اصول |
abolitionist |
اصول بردگی |
systems |
اصول وجود |
theory |
اصول نظری |
system |
اصول وجود |
system |
روش اصول |
constitutionalism |
اصول مشروطیت |
naziism |
اصول نازی |
technics |
اصول فنی |
nazism |
اصول نازی |
neodoxy |
اصول نوین |
doctrines |
اصول حکمت |
accounting principles |
اصول حسابداری |
copernician system |
اصول کپرنیک |
theories |
اصول نظری |
kinesiology |
اصول مکانیزم |
monopolism |
اصول انحصار |
monopolosm |
اصول انحصار |
banking principles |
اصول بانکداری |
general principles |
اصول کلی |
technologically |
اصول فنی |
chung shin |
اصول تکواندو |
dogmas |
اصول عقاید |
dogma |
اصول عقاید |
technological |
اصول فنی |
mormonism |
اصول mormon ها |
mutualism |
اصول همکاری |
tenets |
اصول مسلم |
principles of economics |
اصول اقتصاد |
methodologies |
علم اصول |
grimacing |
ادا و اصول |
communism |
اصول اشتراکی |
economic principles |
اصول اقتصادی |
grimaces |
ادا و اصول |
grimaced |
ادا و اصول |
grimace |
ادا و اصول |
denial measures |
اصول ممانعت |
modernism |
اصول امروزی |
methodology |
علم اصول |
politics |
اصول سیاسی |
principles of economy |
اصول اقتصاد |
prineipal parts |
اصول فعل |
rational principle |
اصول عقلیه |
tenet |
اصول مرام |
relativity principles |
اصول نسبیت |
roots and branches |
اصول وفروع |
creationism |
اصول افرینش |
functional |
اصول مبادی |
principles of religion |
اصول مذهب |
master |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
mastered |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
masters |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
compatibility |
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند |
unnatural |
بر خلاف اصول طبیعت |
image shearing principle |
اصول برش تصویر |
ethics |
اصول اخلاقی اخلاقیات |
fourteen points |
اصول چهارده گانه |
hierarchism |
اصول سلسله مراتب |
liberalism |
اصول ازادی خواهی |
economization |
رعایت اصول اقتصادی |
sail close to the wind |
اندکی از اصول تجاوزکردن |
counter current principle |
اصول جریان متقابل |
principles of islamic economics |
اصول اقتصاد اسلامی |
hedonics |
اصول خوشی ولذت |
household art |
اصول خانه داری |
fascism |
اصول عقاید فاشیست |
democratism |
اصول حکومت ملی |
principles of economics |
اصول علم اقتصاد |
unnaturally |
بر خلاف اصول طبیعت |
Protestantism |
اصول ایین پروتستانت |
principle of criminal procedure |
اصول محاکمات جزائی |
principle of civil litigation |
اصول محاکمات مدنی |
mutualist |
طرفدار اصول همدستی |
principled |
دارای اصول وعقاید |
monarchism |
اصول سلطنت مستقل |
probity |
پیروی دقیق از اصول |
psychologism |
پیروی از اصول روانی |
modernism |
اصول تجدد نوگرایی |
planning principles |
اصول برنامه ریزی |
code of procedure |
قانون اصول محاکمات |
manichaeanism |
اصول فلسفه مانی |
civil procedure |
اصول محاکمات حقوقی |
pauli |
اصول مذهبی پولس |
ex post facto |
شامل اصول گذشته |
individualism |
اصول استقلال فردی |
technically |
مطابق اصول فنی |
unparliamentary |
برخلاف اصول پارلمانی |
asceticism |
اصول ریاضت و مرتاضی |
Euclid's Elements |
اصول اقلیدس [ریاضی] |
scientifically |
موافق اصول علمی |
Catholicism |
اصول مذهب کاتولیکی |
mouth |
ادا و اصول در اوردن |
anticonstitutional |
مخالف اصول مشروطیت |
anomy |
بی توجهی به اصول دین |
telephone switching technique |
اصول اتصالات تلفنی |
to do v to one's principles |
برخلاف اصول خودرفتارکردن |
moralist |
معتقد به اصول اخلاق |
to pull a wry face |
اداو اصول دراوردن |
moralists |
معتقد به اصول اخلاق |
musically |
مطابق اصول موسیقی |
gradualism |
رعایت اصول تدریج |
naturalistic |
موافق با اصول طبیعی |
anomie |
بی توجهی به اصول دین |
revivalism |
اصول بیداری مذهبی |
Euclid's Elements |
اصول اقلیدس [ریاضی] |
mouthing |
ادا و اصول در اوردن |
mouthed |
ادا و اصول در اوردن |
mouths |
ادا و اصول در اوردن |
rationale |
توضیح اصول عقاید |
technique |
اصول مهارت روش فنی |
spiritualists |
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت |
principled |
اصولی پای بند اصول |
spiritualist |
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت |
techniques |
اصول مهارت روش فنی |
they are t of their doctrines |
اصول خودرامحکم نگاه می دارند |
anglicanism |
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس |