Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cementation
سیمانی شدن باتری
Other Matches
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
NiMH
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
cement flooring
کف سیمانی
cementation
کارهای سیمانی
concrete pipe
لوله سیمانی
cement tile
کاشی سیمانی
cement mortar coating
پوشش سیمانی
cement mortar
ملات سیمانی
blocks
بلوک سیمانی
blocked
بلوک سیمانی
block
بلوک سیمانی
cement concrete
بتن سیمانی
cement screed
اندود سیمانی
cement bound macadam
ماکادام سیمانی
cement adhesive
چسبندگی سیمانی
cement coat
اندود سیمانی
block lining
پوشش با بلوک سیمانی
portland cement concrete
بتن سیمانی پرتلند
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
terrazzo
موزاییک سیمانی مرمر نما
corps de logis
[بلوک سیمانی اصلی در ساختمان]
cyclopean
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
expanding cement
سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
battery water
اب باتری
filament battery
باتری ا
heater battery
باتری ا
b battery
باتری ب
h.t. battery
باتری ب
h.b. battery
باتری ا
battery charging rectifier
باتری پر کن
battery copper
مس باتری
battery charger
باتری پر کن
batteries
باتری
charger
باتری پر کن
c battey
باتری سی
chargers
باتری پر کن
storage cell
باتری
battery
باتری
voltaic battery
باتری ولتایی
stand by battery
باتری یدکی
cell cover
درپوش باتری
isolator for battery plate
لایی باتری
battery polarization
قطبش باتری
battery receiver
رادیو باتری
battery solution
محلول باتری
battery terminal
قطب باتری
battery turntable
میز باتری
battery vise
گیره باتری
battery voltage
ولتاژ باتری
burning rack
قاب باتری
storage cell
پیل باتری
storage battery
باتری بارشدنی
floating battery
باتری ذخیره
gelatine battery
باتری ژلاتینی
gelatine battery
باتری خشک
gravity battery
باتری وزنی
grid of a battery
شبکه باتری
plante cell
باتری پلانته
ignition battery
باتری استارت
impurities in battery
ناخالصیهای باتری
pillar post of battery
ستون باتری
edison
باتری ادیسن
dry storage battery
باتری ژلاتینی
storage battery
باتری انبارهای
starting battery
باتری استارت
standby battery
باتری اضطراری
nickel iron battery
باتری ادیسن
secondary battery
باتری بارشدنی
secondary battery
پیل باتری
dry battery
باتری خشک
lighting battery
باتری روشنایی
battery plate
صفحه باتری
acummulator battery
باتری بارشدنی
secondary cell
پیل باتری
battery charging cable
کابل باتری پر کن
battery case
جعبه باتری
battery charging rheostat
رئوستای باتری پر کن
polarization
پلاریزاسیون باتری
batterty cover
سرپوش باتری
battery cradle
کلاف باتری
battery current
برق باتری
battery discharger
باتری خالی کن
battery cell
پیل باتری
battery carrier
شاسی باتری
battery carbon
زغال باتری
rechargeable battery
باتری بارشدنی
air cell a battery
باتری رادیو
alkaline battery
باتری قلیایی
automobile battery
باتری اتومبیل
b. eliminator
جانشین باتری ب
battery acid
اسید باتری
battery ammeter
امپرسنج باتری
battery box
جعبه باتری
battery capacity
فرفیت باتری
discharger for battery
باتری خالی کن
battery electrode
الکترود باتری
sediment
درد باتری
battery liquid
الکترولیت باتری
battery insulator
عایق باتری
battery insulator
میانگیر باتری
battery mounting
پایه باتری
battery jar
فرف باتری
sediments
درد باتری
battery liquid
مایع باتری
battery oven
کوره باتری
battery paint
رنگ باتری
hold down for batteryseparator
میانگیردار باتری
battery syringe
سرنگ باتری
battery filler
سرنگ باتری
battery hold down
میانگیردار باتری
solution of battery
الکترولیت باتری
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
battery electrolyte
الکترولیت باتری
battery isolator
لایی باتری
to charge the battery
باتری را بار کردن
plate puller
انبر صفحه باتری
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
overfilling of battery
سرشار کردن باتری
overdischarge of battery
تخلیه فرساینده باتری
nickel iron battery
باتری نیکل-اهن
reversed battery plate
صفحه باتری معکوس
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
plante battery plate
صفحه باتری پلانته
plunge battery
باتری با الکترد شناور
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
train lighting battery
باتری روشنایی ترن
discharge
خالی کردن باتری
thin plate battery
باتری صفحه نازک
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
universal receiver
رادیو برق و باتری
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
separator
میان گیر باتری
plate press
پرس صفحه باتری
porosity of battery plate
تخلخل صفحه باتری
back
که یک باتری پشتیبان دارد
area of battery plate
سطح صفحه باتری
cell tester
ولت سنج باتری
battery resistance
مقدار مقاومت باتری
battery hydrometer
چگالی سنج باتری
pasted plate
صفحه باتری خمیری
faure plate
صفحه باتری خمیری
cutout relay
رله باتری پرکن
carbon battery plate
صفحه باتری کربنی
battery steamer
کوره باتری بخاری
battery still
دیگ تقطیر باتری
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
battery jar spacer
لایی فرف باتری
dry storage battery
باتری انبارهای خشک
battery connector
رابط پیل باتری
group of battery plates
دسته صفحات باتری
local action
تخلیه موضعی باتری
lead acid battery
باتری سرب- اسید
idle voltage of battery
ولتاژ هرز باتری
ampere hour efficiency of storage batter
بازده باتری انبارهای
heater battery
باتری گرم کننده
hardened battery plate
صفحه باتری سخت
cell connector
رابط پیل باتری
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
cranking capacity of battery
فرفیت راه اندازی باتری
accumulator
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
replenished
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishing
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
replenishes
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
The battery is discharged (emptied).
باتری خالی شده است.
replenish
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
cathodes
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery.
این موتور با باتری کار می کند.
cathode
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
refreshes
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
powered
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com