Dictiornary-Farsi | سینی خوراک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
dish	سینی خوراک
dishes	سینی خوراک


Other Matches

gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
salver	سینی
paten	سینی
tray	سینی
trays	سینی
salvers	سینی
tea board	سینی
platters	سینی
platter	سینی
breechblock tray	سینی کولاس
lazy susan	سینی چرخان
races	سینی لغزنده
raced	سینی لغزنده
race	سینی لغزنده
disk platter	گرده سینی
de aerator tray	سینی هواگیری
diskette tray	سینی دیسکت
loading tray	سینی پر کن گلوله
tea tray	سینی قهوه
race ring	سینی دوار
tea tray	سینی چای
sigmoid cartilage	غضروف سینی یا ملتوی
turn table	سینی گردش درسمت
salvers	سینی پایه دار شیشهای
platters	صفحه فلزی پهن سینی
platter	صفحه فلزی پهن سینی
salver	سینی پایه دار شیشهای
tea cloth	پارچه روی سینی یا میز چای
spanning tray	سینی پر کن گلوله در توپهای کولاس دار
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
offertory	سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
keeps	خوراک
keep	خوراک
at mess	سر خوراک
fares	خوراک
fared	خوراک
foods	خوراک
intake	خوراک
chow	خوراک
tacked	خوراک
chows	خوراک
tack	خوراک
tacks	خوراک
intakes	خوراک
meats	خوراک
meat	خوراک
food	خوراک
faring	خوراک
nutriment	خوراک
repast	خوراک
pabulum	خوراک
repasts	خوراک
mess	:یک خوراک
nourishment	خوراک
messes	:یک خوراک
oligotrophic	کم خوراک
messmate	هم خوراک
tacking	خوراک
tucker	خوراک
viands	خوراک
nutriments	خوراک
nutrition	خوراک
fare	خوراک
victuals	خوراک
feeds	خوراک
butterpump	غم خوراک
feed	خوراک
passage money	خوراک
plats du jour	خوراک روز
slipslop	خوراک ابکی
to d. up	خوراک گذاردن
nourished	خوراک دادن
sitophobia	خوراک هراسی
junk foods	گنده خوراک
feeders	خوراک دهنده
feeder	خوراک دهنده
nourish	خوراک دادن
nourishes	خوراک دادن
plat du jour	خوراک روز
health foods	خوراک بهداشتی
chop house	خوراک خانه
viand	خوراک ماکولات
meal time	موقع خوراک
eating house	خوراک پزخانه
feedstuff	خوراک حیوانات
food gathering	خوراک اوری
frugal food	خوراک ساده
to give to eat	خوراک دادن
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
heterotroph	خوراک گیر
timbale	خوراک دلمه
kingfisher	ماهی خوراک
piece de resistance	خوراک اصلی
boarding house	خوابگاه و خوراک
queasiness	سنگینی خوراک
health food	خوراک بهداشتی
food stamps	تمبر خوراک
food stamp	تمبر خوراک
eating	خوش خوراک
eating	خورد و خوراک
cannon fodder	خوراک توپ
insect	کرم خوراک
insects	کرم خوراک
preparation of food	تهیه خوراک
boarding houses	خوابگاه و خوراک
at meat	سر خوراک یا غذا
autotroph	خوراک ساز
meal time	وقت خوراک
treats	خوراک رایگان
grubbed	خوراک خواربار
grubs	خوراک خواربار
regale	خوراک لذیذ
regaled	خوراک لذیذ
regales	خوراک لذیذ
regaling	خوراک لذیذ
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
grub	خوراک خواربار
treated	خوراک رایگان
recipe	خوراک دستور
treat	خوراک رایگان
recipes	خوراک دستور
slops	خوراک ابکی
hors d'oeuvre	پیش خوراک
hors d'oeuvres	پیش خوراک
suave	خوش خوراک
dosages	یک خوراک دارو
feeds	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
dosage	یک خوراک دارو
feed	خوراک دادن
doses	یک خوراک دارو
dosing	یک خوراک دارو
snacks	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
snack	خوراک مختصر
menus	فهرست خوراک
dosed	یک خوراک دارو
aliment	خوراک دادن
junk food	گنده خوراک
feeds	خوراک علوفه
dose	یک خوراک دارو
menu	فهرست خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
receivers	جعبه خوراک دهنده
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
revalenta	خوراک عدس واردجو
rotisserie	مغازه خوراک پزی
receivers	دستگاه خوراک دهنده
convenience foods	خوراک پیش پخته
sanguification	تبدیل خوراک بخون
trencherman	ادم خوش خوراک
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
receiver	دستگاه خوراک دهنده
kitchener	بخاری خوراک پزی
kickshaw	خوراک خوش مزه
hopper	محفظه خوراک دستگاه
piece deresistance	بخش عمده خوراک
pitch into	به خوراک حمله کردن
throphogen	لایه خوراک ساز
thropholyt	لایه خوراک کاه
holozoic	جانور خوراک گیر
receiver	جعبه خوراک دهنده
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
Primus	چراغ خوراک پزی
larders	گنجه خوراک خوراکی
doses	خوراک دوا یا شربت
dosed	خوراک دوا یا شربت
nosh	خوراک سبک خوردن
dose	خوراک دوا یا شربت
cuisine	روش اشپزی خوراک
heaters	چراغ خوراک پزی
heater	چراغ خوراک پزی
larder	گنجه خوراک خوراکی
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
dosing	خوراک دوا یا شربت
cookers	چراغ خوراک پزی
cooker	چراغ خوراک پزی
kitchens	محل خوراک پزی
Primuses	چراغ خوراک پزی
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
kitchen	محل خوراک پزی
gratin	خوراک ته دیم دار
dozing	دوز یک خوراک دارو
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
Chile	خوراک لوبیای پر ادویه
feeding group	قسمت خوراک دهنده
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
vegetable diet	خوراک سبزی دار
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
helping	یک وعده یا پرس خوراک
feed belt	نوار خوراک دهنده
recipes	دستور خوراک پزی
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
dozes	دوز یک خوراک دارو
fast food	تند خوراک تندکار
dozed	دوز یک خوراک دارو

dish