Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bench mark
شاخص مبداء
Other Matches
base of origin
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
von neuman morgensterm utility index
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
ideal index
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
markers
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
marker
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
rainfall index
شاخص بارش شاخص بارندگی
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
source code
کد مبداء
datum line
خط مبداء
origins
مبداء
zero
مبداء
zeroes
مبداء
source
مبداء
zeros
مبداء
origin
مبداء
refrence axis
محور مبداء
departure station
مبداء حرکت
home address
نشانی مبداء
domicile of origin
اقامتگاه مبداء
afterbrain
مبداء نخاع
source disk
دیسک مبداء
source program
برنامه مبداء
source
مایه مبداء
zero deflection
سمت مبداء
certificate of origin
گواهی مبداء
country of origin
کشور مبداء
principal axis
محور مبداء
jumping off place
نقطه یا مبداء
principle point
مبداء اصلی
basic point
نقطه مبداء
certificate of origin
گواهینامه مبداء
base of origin
مبداء اصلی
extrinsic
دارای مبداء خارجی
prime meridian
نصف النهار مبداء
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
indexed sequential file
پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
prime meridian
نصف النهار مبداء یا گرینویچ
backstretch
خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
marshalling yard
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
control surface angle
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
cephalic index
شاخص سر
index number
شاخص
level rod
شاخص
aiming post
شاخص
indicative
شاخص
critical
شاخص
indexed
شاخص
indexed
خط شاخص
index
شاخص
index
خط شاخص
scale
شاخص
gnomon
شاخص
indexes
شاخص
tyupical
شاخص
dial
شاخص
dialed
شاخص
dialled
شاخص
indicator
شاخص
dials
شاخص
indexes
خط شاخص
indicator electrode
الکترود شاخص
indicator gate
دریچه شاخص
index register
ثبات شاخص
index mark
علامت شاخص
holotype
نمونه شاخص
gnomon
شاخص شرعیات
gnomonics
فن شاخص سازی
gnomonic
وابسته به شاخص
group index
شاخص گروه
index of correlation
شاخص همبستگی
index number
عدد شاخص
levelling staff
شاخص تراز
roughness index
شاخص زبری
seasonal index
شاخص فصلی
sysctlg
پرونده شاخص
system catalog
پرونده شاخص
validity index
شاخص اعتبار
tidal bench mark
شاخص جزر و مد
toughness index
شاخص نرمی
vital index
شاخص حیاتی
weight index
شاخص موزون
retention index
شاخص بازداری
neon indicator
شاخص نئونی
number index
شاخص عددی
oddsmaker
بازیگر شاخص
polarity indicator
شاخص قطب
position indicator
شاخص نماها
price index
شاخص قیمت
production index
شاخص تولید
range indicator
شاخص مسافت
readability index
شاخص خوانایی
wage index
شاخص دستمزد
characteristic roots
ریشههای شاخص
sundial
شاخص افتاب
sundials
شاخص افتاب
absorption index
شاخص جذب
index of absorption
شاخص جذب
active index
شاخص فعال
aiming light
چراغ شاخص
aiming post light
چراغ شاخص
cranial index
شاخص جمجمه
aiming post sleeve
غلاف شاخص
aiming post sleeve
روپوش شاخص
aiming stake
شاخص کوچک
cost indexes
شاخص هزینه
index hole
سوراخ شاخص
bain index
شاخص بین
characteristic curve
منحنی شاخص
characteristic equation
معادلههای شاخص
compression index
شاخص فشارپذیری
indicator
نمایشگر شاخص
statistics
شاخص امار
critical period
دوره شاخص
discrimination index
شاخص افتراق
economic indicator
شاخص اقتصادی
difficulty index
شاخص دشواری
cross index
شاخص متقابل
indexing
شاخص گذاری
index
فهرست شاخص
general index
شاخص کلی
indicator
شاخص اندازه
indexed
فهرست شاخص
critical ratio
بهر شاخص
economic index
شاخص اقتصادی
indexes
فهرست شاخص
critical region
ناحیه شاخص
critical values
مقادیر شاخص
pre indexing
شاخص گذاری قبلی
post indexing
شاخص گذاری بعدی
to turn the scales
عامل شاخص بودن
beach flag
پرچم شاخص اسکله
characteristic expansion time
زمان شاخص انبساط
producer price index
شاخص قیمت تولیدی
symbol
رمز اشاره شاخص
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
renewal index
شاخص قابل تجدید
air pollution index
شاخص الودگی هوا
array index number
عدد شاخص ارایه
range markers
چراغ شاخص مسیر
to be the clincher
عامل شاخص بودن
colminator
دوربین شاخص توپ
construction cost index
شاخص هزینه ساختمانی
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
cost of living index
شاخص هزینه زندگی
isoheyt
خط شاخص نقاط هم باران
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
indexed list
لیست شاخص دار
laspeyres price index
شاخص قیمت لاسپیرز
map index
فهرست شاخص نقشه ها
index of multiple correlation
شاخص همبستگی چندگانه
indexed array
ارایه شاخص دار
indexed address
آدرس شاخص دار
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
index of retail prices
شاخص قیمتهای خرده فروشی
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
tidemark
میله شاخص جزر ومد
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
activity designator
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
index linked insurance
بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
randie branching index
شاخص شاخه زنی رندیچ
tidemarks
میله شاخص جزر ومد
index addressing
نشان دهی شاخص دار
plimsoll mark
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
consistency index
شاخص تغییر شکل پذیری
gates opening indicator
شاخص باز شدن دریچه ها
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
critical flicker frequency
بسامد شاخص در سوسو زدن
cff
بسامد شاخص در سوسو زدن
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
index fossil
سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
pathognomonic
وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
indexed sequential access method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
paasche price index
شاخص قیمت پاشه که بصورت زیرمحاسبه میگردد001 * 1q * 1p / 0q *1p
basic indexed sequential acess method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
range marker
شاخص مسافت یاب روی صفحه رادار
drift float
علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
system indicator
طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
local color
رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
kwic
روش شاخص بندی اطلاعات توسط کلمات یا عبارات از قبل تعیین شده
hypercard
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
plasticity index
شاخص خمیری نشانه حالت خمیری
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
Farahan
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
isam
Access IndexedSequential روش دستیابی ترتیبی شاخص دار روش دستیابی ترتیبی فهرست دارethod
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com