English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
arm شاخههای لنگر قدرت پرتاب توپ
Other Matches
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
anchor in sight لنگر بالاست لنگر را دیدم
branches of production شاخههای تولید
virgate پر از شاخههای ریز
shagginess در هم برهمی شاخههای درخت
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
lop شاخههای خشک را زدن
lops شاخههای خشک را زدن
lopped شاخههای خشک را زدن
lopping شاخههای خشک را زدن
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
pentathlon مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
dendrite شاخههای متعدد سلولهای عصبی
sea legs شاخههای مسیر حرکت ناو
throwing ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
averruncator یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
sarmentose دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
fishbone mine سیستم مین گذاری که به صورت شاخههای موازی است
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
roots گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
makefast لنگر
anchor لنگر
anchoring : لنگر
anchoring لنگر
anchor : لنگر
stockless anchor لنگر
anchors : لنگر
anchors لنگر
prickly a لنگر
swinge لنگر
moment لنگر
brake weight لنگر
moments لنگر
weight لنگر
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
killick لنگر سبک
bill board تخته لنگر
c.q.r. anchor لنگر خمیده
flukes ناخن لنگر
hawse pipe چشمه لنگر
hawse pipe چشمی لنگر
flywheel چرخ لنگر
aweigh لنگر بالاست
additional moment لنگر مکمل
sash cords طناب لنگر
boat anchor لنگر قایق
sash cord طناب لنگر
fluke قلاب لنگر
kedge anchor لنگر پاشنه
tiers زنجیر لنگر
fluke ناخن لنگر
flywheels چرخ لنگر
jews harp حلقه لنگر
mooring buoy بویه لنگر
tier زنجیر لنگر
bending moment لنگر خمشی
flukes قلاب لنگر
cat اویختن لنگر
anchor detail تیم لنگر
turning moment لنگر واژگونی
anchor dues هزینههای لنگر
anchor in sight لنگر رویت شد
anchor light چراغ لنگر
riding lights چراغ لنگر
anchor line cable کابل لنگر
torque لنگر پیچشی
cats اویختن لنگر
anchor detail بیگاری لنگر
anchor cable طناب لنگر
anchor cable کابل لنگر
swivel piece مدور لنگر
anchor at short stay لنگر بلند
anchor ball گوی لنگر
anchor bolt پیچ لنگر
grappling irons لنگر چهارشاخه
grappling irons لنگر قایق
grappling iron لنگر چهارشاخه
grappling iron لنگر قایق
anchor buoy بویه لنگر
stock میله لنگر
anchor shackle بخوی لنگر
anchor لنگر بلوک
anchor لنگر انداختن
anchor : لنگر انداختن
anchor لنگر کشتی .
anchor strop بند لنگر
ice anchor لنگر یخی
statical moment لنگر ایستایی
weigh anchor لنگر کشیدن
anchor work کار با لنگر
anchoring لنگر کشتی .
anchoring : لنگر انداختن
stocked میله لنگر
stream anchor لنگر ضد جریان اب
anchors لنگر بلوک
anchors لنگر انداختن
anchors : لنگر انداختن
anchors لنگر کشتی .
anchoring لنگر بلوک
anchoring لنگر انداختن
statical moment لنگر سطحی
foul anchor لنگر گیرکرده
flexural moment لنگر خمشی
fixed end moment لنگر گیرداری
sea anchor لنگر دریا
underfoot لنگر زیر پا
maximum moment لنگر بیشینه
fisherman's bend گره لنگر
shank بازوی لنگر
chain cable زنجیر لنگر
shank ساق لنگر
fisherman's anchor لنگر قایق
moment of resistence لنگر مقاوم
drogue لنگر چتری
wharves لنگر انداختن
sea anchor لنگر چتری
sea anchor لنگر کشتی
moor لنگر انداختن
riding anchor لنگر نگهدارنده
moors لنگر انداختن
riding anchor لنگر اولی
resisting moment لنگر مقاوم
restraining moment لنگر گیرداری
moment of inertia لنگر جبر
moored لنگر انداختن
moment equation معادله لنگر
recoilless بدون لنگر
fly wheel چرخ لنگر
wharfs لنگر انداختن
overturning moment لنگر واژگونی
anchorages لنگر انداختن
anchorage لنگر انداختن
failure moment لنگر گسیختگی
patent anchor لنگر بی بازو
windlass دوار لنگر
patent anchor نوعی لنگر
windlass وینچ لنگر
windlasses وینچ لنگر
windlasses دوار لنگر
anchor watch نگهبان لنگر
anchored لنگر انداخته
captain of the forecastle سر گروه لنگر
cable party گروه لنگر
grappling لنگر گاه
maximum moment حداکثر لنگر
cable officer افسر لنگر
bower anchor لنگر سینه
wharf لنگر انداختن
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
fly wheel چرخ لنگر فلایول
fly wheel starter راه اندازچرخ لنگر
stockless anchor لنگر بدون میله
open hawse زاویه میان دو لنگر
foul anchor لنگر تاب خورده
wharf لنگرگاه لنگر انداختن
dredging کشیدن لنگر به کف دریا
wharves لنگرگاه لنگر انداختن
anchor engine موتور دوار لنگر
anchor detail نفرات مسئول لنگر
principal moment of inertia لنگر اصلی لختی
to weigh anchor لنگر بالا کشیدن
principal moment of inertia لنگر اصلی ماند
anchor clear لنگر ازاد است
wildcat گیره دوار لنگر
underfoot لنگر زیر سینه
negative bending moment لنگر خمشی منفی
mushroom anchor لنگر قارچ مانند
mushroom anchor لنگر قارچی شکل
wharfs لنگرگاه لنگر انداختن
break ground لنگر از زمین کنده شد
catting pendant بند اویز لنگر
tie up <idiom> لنگر انداختن (کشتی)
put in <idiom> دربندر لنگر انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com