English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
Other Matches
wind component شاخه سمتی باد
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
crosses حرکت سمتی
crossest حرکت سمتی
crosser حرکت سمتی
cross حرکت سمتی
traverses حرکت سمتی پیمایش
traversed حرکت سمتی پیمایش
traverse حرکت سمتی پیمایش
traversing حرکت سمتی پیمایش
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
leg شاخه مسیر حرکت
legs شاخه مسیر حرکت
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
hierarchical communications system شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
deflection pattern مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
straddling احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
ramify شاخه شاخه شدن
forkedly بطور شاخه شاخه
branches شاخه شاخه شدن
branch شاخه شاخه شدن
arborization شاخه شاخه شدگی
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
directional سمتی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
deviations انحراف سمتی
traversing fire اتش سمتی
direction rectifier یکسوکننده سمتی
azimuth resolution تقسیمات سمتی
deflection error اشتباه سمتی
directional stability پایداری سمتی
effective wind باد سمتی
deflection scale مقیاس سمتی
deviation انحراف سمتی
drifts انحراف سمتی
directional traverse پیمایش سمتی
drifting انحراف سمتی
drifted انحراف سمتی
drift انحراف سمتی
multidrift چند سمتی
pathway معبر
pad معبر
pathways معبر
pads معبر
galleries معبر
dream reader معبر
gallery معبر
way معبر
ferried معبر
conduits معبر
thoroughfares معبر
thoroughfare معبر
debouchure معبر
approach معبر
approached معبر
approaches معبر
road معبر
roads معبر
conduit معبر
trenches معبر
ferries معبر
ferry معبر
ferrying معبر
passes معبر
passed معبر
pass معبر
passages معبر
passage معبر
trench معبر
wind shear انحراف سمتی باد
alternate traversing fire اتش یدکی سمتی
azimuth micrometer طبله میکرومتر سمتی
azimuthal quzntum number عدد کوانتومی سمتی
wind shear تغییرات سمتی باد
horizontal error اشتباه بردی و سمتی
aircraft vectoring کنترل سمتی هواپیما
manhole معبر گرد
traverses معبر پیمودن
passes معبر جنگی
cut شکاف معبر
cuts شکاف معبر
dummy pass معبر کور
passed معبر جنگی
traversing معبر پیمودن
pass معبر جنگی
an interpreter of dreams تعبیر گو معبر
traverse معبر پیمودن
vas لوله معبر
traversed معبر پیمودن
meatus روزنه معبر
drainage trench معبر فاضلاب
pipeline trench معبر خط لوله
beach exit معبر ساحلی
manholes معبر گرد
windway معبر باد
crossover دو رگه معبر
trunk circuit معبر مشترک
to r.someone as a کسی را به سمتی معرفی کردن
to r.someone as a کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
aircraft vectoring کنترل مسیر سمتی هواپیما
flumed bridge پل تنگ کننده معبر اب
approached نزدیک امدن معبر
approach نزدیک امدن معبر
approaches نزدیک امدن معبر
azimuth resolution اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
windage تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
bifurcate چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
stickside سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
azimuth equidistant projection وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
lane marker راهنمای معبر داخل میدان مین
defiling دفیله رفتن معبر باریک راه
lie by تورفتگی دیوار یا دوراهی معبر تنگ
defile دفیله رفتن معبر باریک راه
defiled دفیله رفتن معبر باریک راه
defiles دفیله رفتن معبر باریک راه
variation اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variations اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
wind tunnel معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
wind tunnels معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
virga شاخه
forking شاخه
branches شاخه
acaulescent بی شاخه
branch شاخه
arm شاخه
three way سه شاخه
furcate شاخه شاخه
trifid سه شاخه
bifurcation شاخه
variation شاخه
limbs شاخه
limb شاخه
variations شاخه
pin در شاخه
pinned در شاخه
intersection leg شاخه
branch cutter شاخه بر
doddered بی شاخه
nid شاخه
branch lines شاخه
nibs شاخه
trifurcation سه شاخه
nib شاخه
ramus شاخه
plug دو شاخه
plugging دو شاخه
plugs دو شاخه
ramulous شاخه شاخه
ramulose شاخه شاخه
branch line شاخه
boughs شاخه
pinning در شاخه
connection plug دو شاخه
forking سه شاخه
fork شاخه
fork سه شاخه
Br شاخه
knag ته شاخه
embranchment شاخه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com