Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
subshrub
شاخه فرعی گیاه کوچک
Other Matches
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
dog leg
شاخه فرعی
dog-leg
[شاخه فرعی پله]
bayou
شاخه فرعی رودخانه
spraying
شاخه کوچک
sprayed
شاخه کوچک
spray
شاخه کوچک
subshrub
شاخه کوچک
sprays
شاخه کوچک
sprigs
شاخه کوچک
twing
شاخه کوچک
sprig
شاخه کوچک
twig
: شاخه کوچک
twigs
: شاخه کوچک
branchlet
شاخه کوچک
sprit
جوانه یا شاخه کوچک
pin
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinning
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinned
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
isomorph
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
subspecies
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
rhubarb
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
branch
شاخه شاخه شدن
arborization
شاخه شاخه شدگی
ramify
شاخه شاخه شدن
branches
شاخه شاخه شدن
forkedly
بطور شاخه شاخه
halophyte
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
bifurcate
چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
bough
شاخه
branches
شاخه
bifurcation
شاخه
connection plug
دو شاخه
branch
شاخه
three way
سه شاخه
fork
شاخه
forking
سه شاخه
forking
شاخه
arm
شاخه
limbless
بی شاخه
branch lines
شاخه
knag
ته شاخه
branch cutter
شاخه بر
branch line
شاخه
boughs
شاخه
intersection leg
شاخه
trifid
سه شاخه
trifurcation
سه شاخه
fork
سه شاخه
limbs
شاخه
variation
شاخه
pinned
در شاخه
plug
دو شاخه
plugging
دو شاخه
variations
شاخه
nid
شاخه
pin
در شاخه
plugs
دو شاخه
virga
شاخه
ramus
شاخه
limb
شاخه
doddered
بی شاخه
pinning
در شاخه
Br
شاخه
furcate
شاخه شاخه
nibs
شاخه
ramulose
شاخه شاخه
embranchment
شاخه
nib
شاخه
acaulescent
بی شاخه
ramulous
شاخه شاخه
division
شاخه
[دانشی]
cable connector
دو شاخه کابل
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
linear portion
شاخه خطی
three arm protractor
نقاله سه شاخه
wing
شاخه شعبه
area
شاخه
[دانشی]
field
شاخه
[دانشی]
branch
شاخه
[دانشی]
offshoot
شاخه نورسته
prong
شاخه رودیانهر
offshoots
شاخه نورسته
winging
شاخه شعبه
prongs
شاخه رودیانهر
ramiform
شاخه مانند
affluent
شاخه رود
link
شاخه رابط
tributaries
شاخه انشعاب
intersection leg
شاخه یک همبر
spriggy
شاخه دار
tributary
شاخه انشعاب
ramification
شاخه شاخگی
ramifications
شاخه شاخگی
grain
شاخه چنگال
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
provine
شاخه خوابانده
insessorial
شاخه نشین
forked
شاخه دار
tuning forks
دو شاخه صوتی
tributaries
شاخه رود
tuning fork
دو شاخه صوتی
sprouts
جوانه شاخه
sprouted
جوانه شاخه
crotches
تیر دو شاخه
lamina
شاخه پردهای
sprout
جوانه شاخه
crotch
تیر دو شاخه
lamin
شاخه پردهای
arborescent
شاخه مانند
tributary
شاخه رود
biramous
دارای دو شاخه
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
tow level forked junction
دو شاخه ناهمکف
blind alleys
شاخه بن بست
triradiate
سه شاخه سه شعاعی
blind alley
شاخه بن بست
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
alley
شاخه ماز
line of business
شاخه پیشه
outbranch
شاخه گستردن
branchy
شاخه دار
secateur
شاخه قطع کن
banana pin
دو شاخه رادیو
branches
شاخه دراوردن
alleys
شاخه ماز
alleyways
شاخه ماز
twigged
شاخه دار
traverse leg
شاخه پیمایش
tow level forked junction
دو شاخه دو ترازه
boughed
شاخه دار
topper
شاخه زن سوهان
branch
شاخه دراوردن
toppers
شاخه زن سوهان
disbranch
بی شاخه کردن
female plug
دو شاخه ماده
passerine
شاخه نشین
coppice
شاخه زاد
easing out line
شاخه شل کننده
coppices
شاخه زاد
ramify
شاخه بستن
ramify
شاخه دادن
viminal
شاخه دهنده
twiggy
شاخه دار
branching
شاخه گزینی
gray ramus
شاخه خاکستری
bifurcate
دو شاخه شدن
distributary
رود شاخه
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster
اویز چند شاخه
legs
شاخه مسیر حرکت
bifurcation
تقسیم بدو شاخه
leg
شاخه مسیر حرکت
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
pruning knife
چاقوی شاخه زنی
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
strick
شاخه درخت کتان
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
bifurcation
شکاف گاه شاخه
cluster bombs
اویز چند شاخه
layers
رگه شاخه خوابانده
layer
رگه شاخه خوابانده
pricket
شمعدان شاخه دار
percher
مرغ شاخه نشین
tine
نوک شاخه یاسیخ
deadwood
شاخه خشکیده درخت
tri corn
کلاه سه گوشه سه شاخه
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
wind component
شاخه سمتی باد
hierarchical communications system
شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
clusters
اویز چند شاخه
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
randie branching index
شاخص شاخه زنی رندیچ
the tree shoot out brances
ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
truncated
شاخه زدن ناقص کردن
truncate
شاخه زدن ناقص کردن
truncates
شاخه زدن ناقص کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com