Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
jobilate
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
Other Matches
to break forth in to joy
از خوشی فریاد کردن
jubilate
فریاد شادی
with rejoicings and embraces
با شادی و فریاد هورا
to shout for joy
از خوشی فریاد زدن
yoicks
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
fools paradise
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
revel
شادی کردن
reveled
شادی کردن
revelling
شادی کردن
revelled
شادی کردن
reveling
شادی کردن
joys
شادی کردن
revels
شادی کردن
joy
شادی کردن
exults
شادی کردن وجدکردن
exulted
شادی کردن وجدکردن
exulting
شادی کردن وجدکردن
exult
شادی کردن وجدکردن
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
whoop
فریاد کردن
to by blue muder
فریاد کردن
whooped
فریاد کردن
blat
فریاد کردن
whoops
فریاد کردن
whooping
فریاد کردن
rejoices
خوشی کردن
rejoice
خوشی کردن
disporting
خوشی کردن
rejoiced
خوشی کردن
to make merry
خوشی کردن
disports
خوشی کردن
disported
خوشی کردن
disport
خوشی کردن
to beentranced withjoy
از خوشی غش کردن
rollick
خوشی کردن
jobilate
خوشی کردن
to pretend illness
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
hollers
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howl
فریاد زدن عزاداری کردن
rodomontade
گزافه گویی کردن فریاد
holler
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howled
فریاد زدن عزاداری کردن
hollering
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howls
فریاد زدن عزاداری کردن
hollered
فریاد کردن سروصداراه انداختن
rejoice
شادی کردن وجد کردن
rejoices
شادی کردن وجد کردن
rejoiced
شادی کردن وجد کردن
exult
جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exults
جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exulted
جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exulting
جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
eudemonism
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
eudaimonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
curvet
شادی
joyless
بی شادی
joyance
شادی
exultation
شادی
gaiety
شادی
pleasance
شادی
joy
شادی
rejoicing
شادی
glee
شادی
caper
شادی
galas
شادی
revelery
شادی
capers
شادی
gala
شادی
airiness
شادی
joys
شادی
capered
شادی
rejoicings
شادی
jubilation
شادی
joyously
از روی شادی
mirthfulness
شادی ونشاط
merriment
ابراز شادی
cock-a-hoop
شادی کنان
f.mirth
شادی جشن
fool's paradise
شادی احمقانه
exultance
وجد و شادی
banzai
هلهله شادی
acclamation
تحسین و شادی
jubilee
روز شادی
jubilees
روز شادی
joie de vivre
زیست شادی
high jinks
سروصدا و شادی
plaudit
هلهله شادی
breezy
شادی بخش
effervescence
طراوت و شادی
mirth
نشاط شادی
happiness
شادی خوشنودی
carnivals
کاروان شادی جشن
ovation
شادی وسرور عمومی
ovations
شادی وسرور عمومی
carnival
کاروان شادی جشن
they returned in triumph
شادی کنان برگشتند
tragicomedies
دارای حزن و شادی
tragicomedy
دارای حزن و شادی
To be in raptures . To be overjoyed .
غرق در شادی بودن
gleefully
از روی شادی و خوشحالی
elation
ترفیع سرفرازی شادی
whoopla
عیاشی و شادی پر سرو صدا
to be psyched for somebody
[American E]
در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake
در شادی کسی سهیم شدن
to be pleased for somebody
در شادی کسی سهیم شدن
caper
از روی شادی جست وخیزکردن
capers
از روی شادی جست وخیزکردن
He was transported with joy.
از شادی درپوست نمی گنجید
capered
از روی شادی جست وخیزکردن
groan
فریاد
calling
فریاد
whoops
فریاد
mewl
فریاد
exclamation
فریاد
groaned
فریاد
exclamations
فریاد
squeal
فریاد
shriek
فریاد
frets
فریاد
squawk
فریاد
squawked
فریاد
squawks
فریاد
groans
فریاد
squeals
فریاد
vociferation
فریاد
squealed
فریاد
fret
فریاد
whooping
فریاد
shouting
فریاد
shout
فریاد
kiai
فریاد
shrieked
فریاد
whoop
فریاد
shouted
فریاد
shrieking
فریاد
rhodomontade
فریاد
shrieks
فریاد
groaning
فریاد
outcry
فریاد
redresser
فریاد رس
whooped
فریاد
shouts
فریاد
outcries
فریاد
fly in the ointment
<idiom>
یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
She was transported with joy .
شادی تمام وجودش را فرا گرفت
gee whiz
<idiom>
بافریاد شادی خود رانشان دادن
yelling
فریاد زدن
yelled
فریاد زدن
yell
فریاد زدن
screamer
فریاد زدن
holler
فریاد خوشحالی
bawl
فریاد زدن
bawled
فریاد زدن
whoopee
فریاد خوشحالی
To cry out .
فریاد بر آوردن
hurray
فریاد زدن
bawls
فریاد زدن
bawling
فریاد زدن
yells
فریاد زدن
shouter
فریاد زننده
cry
فریاد زدن
to cry wolf too often
انقدربدروغ فریاد
hollering
فریاد خوشحالی
cry
فریاد گریه
greet
داد فریاد
greeted
داد فریاد
gaff
گفتاربیهوده فریاد
greets
داد فریاد
utter a cry
فریاد زدن
vociferance
فریاد و نعره
cries
فریاد زدن
hollered
فریاد خوشحالی
hollers
فریاد خوشحالی
war cry
فریاد جنگی
war whoop
فریاد جنگ
cries
فریاد گریه
inequality operator
نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
kirmess
جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
screech
فریاد شبیه جیغ
shrieks
فریاد دلخراش زدن
to roar with pain
از درد فریاد زدن
shrieking
فریاد دلخراش زدن
screeching
فریاد شبیه جیغ
screeches
فریاد شبیه جیغ
salvoes
فریاد دسته جمعی
shriek
فریاد دلخراش زدن
triumphantly
فاتحانه فریاد پیروزی
salvo
فریاد دسته جمعی
chevy
فریاد هنگام شکار
screeched
فریاد شبیه جیغ
To go to someones rescues . To succour someone .
به فریاد کسی رسیدن
triumphant
فاتحانه فریاد پیروزی
shrieked
فریاد دلخراش زدن
frolic
خوشی
delights
خوشی
pleasance
خوشی
spree
خوشی
hilarity
خوشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com