Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
they returned in triumph
شادی کنان برگشتند
Other Matches
rejoicingly
شادی کنان وجد کنان
cock-a-hoop
شادی کنان
they returned in triumph
باپیروزی برگشتند
inquiringly
تحقیق کنان پرسش کنان
mutteringly
من من کنان
vacillatingly
دل دل کنان
murmuringly
غر غر کنان
lingeringly
فس فس کنان
afoam
کف کنان
sneeringly
ریشخند کنان
saunteringly
ولگردی کنان
surprisedly
تعجب کنان
scoffingly
ریشخند کنان
railingly
بدحرفی کنان
insinuatingly
اشاره کنان
insultingly
توهین کنان
vituperatively
سرزنش کنان
lurkingly
کمین کنان
haltingly
تامل کنان
gyringly
گردش کنان
fawningly
مداهنه کنان
exultingly
خوشی کنان
exultantly
خوشی کنان
remonstratingly
تعرض کنان
flashily
جلوه کنان
repinningly
لندلند کنان
lingeringly
درنگ کنان
glozingly
تاویل کنان
groaningly
ناله کنان
whiningly
ناله کنان
grumblingly
شکایت کنان
remonstratingly
نکوهش کنان
reprovingly
سرزنش کنان
twittingly
سرزنش کنان
wailingly
شیون کنان
intriguingly
دسیسه کنان
minaciously
تهدید کنان
jokingly
شوخی کنان
mincingly
ناز کنان
questioningly
پرسش کنان
procrastinatingly
تعلل کنان
mockingly
ریشخند کنان
murmuringly
ناله کنان
menacingly
تهدید کنان
on the run
شلوق کنان
pantingly
ارزو کنان
poutingly
لب کلفت کنان
ponderingly
اندیشه کنان
pulingly
ناله کنان
jumpingly
پرش کنان
wonderingly
تعجب کنان
refelectingly
اندیشه کنان
ragingly
شورش کنان
lingeringly
معطل کنان
under one's breath
<idiom>
نجوا کنان
rejoicingly
خوشی کنان
loiteringly
درنگ کنان
louringly
اخم کنان
wailingly
ناله کنان
dramatis personoe
صورت بازی کنان
at pause
مکث کنان خاموش
jumpingly
جست وخیز کنان
friskier
جست وخیز کنان
friskiest
جست وخیز کنان
frisky
جست وخیز کنان
repinningly
ناله کنان بادلتنگی
revilingly
بدگویان فحاشی کنان
joyance
شادی
pleasance
شادی
exultation
شادی
joys
شادی
joy
شادی
capers
شادی
capered
شادی
caper
شادی
rejoicings
شادی
curvet
شادی
airiness
شادی
galas
شادی
gala
شادی
joyless
بی شادی
jubilation
شادی
gaiety
شادی
revelery
شادی
rejoicing
شادی
glee
شادی
on the run
بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly
مداخله کنان بطور معترضه
fleeringly
استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
haltingly
درنگ کنان ازروی دودلی
the miner's f.
اتحادیه یاپیمان کان کنان
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
skips
رقص کنان حرکت کردن
skipped
رقص کنان حرکت کردن
skip
رقص کنان حرکت کردن
high jinks
سروصدا و شادی
joie de vivre
زیست شادی
plaudit
هلهله شادی
fool's paradise
شادی احمقانه
effervescence
طراوت و شادی
mirth
نشاط شادی
joyously
از روی شادی
revels
شادی کردن
revelling
شادی کردن
revelled
شادی کردن
reveling
شادی کردن
joy
شادی کردن
reveled
شادی کردن
revel
شادی کردن
happiness
شادی خوشنودی
acclamation
تحسین و شادی
banzai
هلهله شادی
jubilee
روز شادی
mirthfulness
شادی ونشاط
jubilees
روز شادی
breezy
شادی بخش
f.mirth
شادی جشن
jubilate
فریاد شادی
merriment
ابراز شادی
exultance
وجد و شادی
joys
شادی کردن
tragicomedies
دارای حزن و شادی
tragicomedy
دارای حزن و شادی
exults
شادی کردن وجدکردن
To be in raptures . To be overjoyed .
غرق در شادی بودن
exulted
شادی کردن وجدکردن
with rejoicings and embraces
با شادی و فریاد هورا
exult
شادی کردن وجدکردن
ovations
شادی وسرور عمومی
ovation
شادی وسرور عمومی
carnival
کاروان شادی جشن
carnivals
کاروان شادی جشن
elation
ترفیع سرفرازی شادی
gleefully
از روی شادی و خوشحالی
exulting
شادی کردن وجدکردن
He was transported with joy.
از شادی درپوست نمی گنجید
to be pleased for somebody
در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake
در شادی کسی سهیم شدن
to be psyched for somebody
[American E]
در شادی کسی سهیم شدن
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
capers
از روی شادی جست وخیزکردن
capered
از روی شادی جست وخیزکردن
caper
از روی شادی جست وخیزکردن
whoopla
عیاشی و شادی پر سرو صدا
jobilate
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
She was transported with joy .
شادی تمام وجودش را فرا گرفت
fly in the ointment
<idiom>
یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
gee whiz
<idiom>
بافریاد شادی خود رانشان دادن
inequality operator
نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
kirmess
جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
mardi gras
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
whisperingly
به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
perdu or due
درحال کمین کمین کنان
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
rejoice
شادی کردن وجد کردن
rejoiced
شادی کردن وجد کردن
rejoices
شادی کردن وجد کردن
pulingly
جیک جیک کنان
gulpingly
غورت غورت کنان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com